قاموس مداوا با غذاوگیاه
اثر دکتر احمد قدامه
انتشارات النفائس بیروت،
ترجمه دکتر محمد حسین ورپشتی
معجم الفاظ غریبه
لغات غریبه در این کتاب آمده که به شرح زیرند:
- ادره=گویند بیماریی ورم بیضهها که بیمار را آدر گویند.
- هیدروژن= یکی از عناصر آب به معنی مولد آب
- آرنین= نوعی قدیمی از نان مانده = فطیر
- اسفندباجه= شوربایی که در آن ادویه نباشد با مزه ترش ساخت آن: بریده از گوشت یا مرغ که ریز شده و پخته و کف آن را بگیرند و در آن نخود و گشنیز و مصطکی با کمی سرکه یا لیمو ترش اضافه کنند و آنقدر بجوشانند تا پخته شود.
- اسکرجه= ظرفی از سفال به معنی مثل سرکه
- الاش= نان خشک
- اقرابادین= علم ترکیب داروها (اصل آن فارسی است)
- انبجان= نفخ دار و نان کلفت و ضمخت
- اندرانی= در قاموس محیط آمده در عوام نمک اندرانی آمده که غلط است بلکه درست آن ذرانی یعنی زیاد سپید که از کلمه ذراه یعنی زیاد سفید گرفته شده در کتاب بحرالجواهر آمده و آن اندرانی نسبت به اندران که دهی در یمن است گرفته شده
- اوبولس= از موازین قدیمی مساوی سه قیراط اما ابن سینا گفته یم و نیم دائق
- الابارجات= معجون مسهله است یا داروی الهی
- ایلاوس= درد روده که در قسمت بالایی روده ایجاد میشود. و مانع پایین رفتن سنگینی غذا میشود. جالینوس گفته: « معنی آن خدایا رحم کن» هروی گفته: آن مثل قولنج است و مثل آن معالجه میشود و فرق قولنج با ایلئوس آن است که دردش مبهم است و حقنه در آن نفعی ندارد (برعکس قولنج)
- البارده= آنچه از گندم و آرد گیرند
- برام= سفالی و برمه یعنی ظرف سنگی جمع آن برم است.
- البرنی= نوعی خرمای زرد گرد و اصل کلمه برینک است به معنی آبستنی خوب مفرد آن برنیه یعنی یک دانه خرمای زرد است.
- بروتید= مواد شبه زلالیه یا پروتئینی
- بهریز= اسم فارسی یا یعنی پرهیز
- بودنغ=pudding کلمه انگلیسی به عنوان به انواع شیرینی گویند که ساخته شده از آرد، سفیده تخم مرغ، شکر، شیر، میوه و برنج در انواع شیرینیهای مختلف عربی
- التوابل= ادویه غذا مثل فلفل نمک گشنیز و میخک مفرد آن تبل
- ترنجبین= معرف ترنلبین فارسی که شیرۀ سفید گیاه گون است.
- تکریشه= اسم قدیمی به هر خوردنی که از شکمبه حیوانات درست میشود.
- التوته= جوش زخمدار که در عمق گونه و چانه ایجاد میشود جمع آن التوت است
- التور= ظرف مسی که با آن آب مینوشند کلمۀ عربی است.
- الثالیل= جمع ثولول یعنی زخم کوچک گرد و سفت که سه نوع است 1) منکوسه، 2) ترکدار،3) نوعی از گونه یا میخی شکل که سرش کلفت و ریشه آن گرد و مثل میخ داخل پوست رفته عوام به آن توالیل گویند.(میخچه)
- داء ثعلب= بیماریی که پوست سر را میگیرد و موها را به آن درد روباه گویند چون شبیه روباهی میشود که هر سال موهایش میریزد.
- لثقیف= زیادی ترش
- جاذب= اسم قدیمی طبی یعنی بذریی که غذا را به سوء اعضاء جذب میکند ضد دافع و آن دارویی است که خلط را به سوی سطح بدن حرکت با نیروی جاذب یا نیروی گرم کننده بدن
- الجلس= غلیظ و متراکم
- جنبذ= گل انار باغی یا گلنار که اسم فارسی است.
- جوذاب= عربی شده کوذاب فارسی است غذایی از شکر و برنج و گوشت و گردو
- جوذابه= نان پخته در خاکستر داغ که در تنور بالای آن گوشت یا پرنده کبابی است و روغن آن به این نان میریزد بعد این نان را بدون خورشت میخورند.
- جوارش= گرم کننده و ملطف است و آن دارویی است که نه کوبیده و نرم میشود و نه بر آتش نهند و آن هاضم است. بعضی گفتهاند:
نوعی شیرینی است که از شکر سازند و فرقش با معجون آن است که معجون شیرین یا تلخ است و خوشبو یا بدبو است اما جوارش شیرین و خوشبو است به فارسی به آن گوارش گویند یعنی هاضم غذا که در کتب قدیمی زیاد وارد شده
- الحبه= یکی از ادوات وزن قدیم که دوجو وزن است یا وزن یک گندم یا دینار وزن آن به اندازه یک دانق است که درهم است.
- حزاز= پوستۀ سر که به ریشۀ مو وصل است و مثل نخاله از پوسته پوسته شده سر درست شده است.
- الحصف= بثورات کوچک که در ظاهر پوست میآید
- الحمره= ورم و قرمزی شدید پوست و اگر با انگشت فشار دهی فرومیرود و چون برداشتی برمیگردد با درد و سوزش شدید و نبض تند و بعداً مادهای سفت چرکی در آن به وجود میآید. بعد پوستههای خشک آن میریزد آن از بیماریهای پوست است در صورت و بقیه بدن(سرخک)
- الحمس= نسبیک= روش پخت غذا در ظروف محکم دربدار با آب کم روی آتش ملایم به مدت طولانی =آرامپز
- الحواری= آرد مغز گندم پاک و سفید شده و نان آن را حواری گویند.
- الخبز= عفونی شده و نان
- خبز رومی= کیک و نان خامهای و امروزه به نام نان برنجی یا صمون گویند.
- خشکریشه= لفظ فارسی به اجزاء شل و فلج بدن که به کانگرن تبدیل میشود با رنگ و قوام مختلف که به واسطه التهاب از اجزاء حسی جدا شده، در کتب طبی وصف کردهاند به زخمهای خشک بدون رطوبت
- الخمره= بوی خوش یعنی بدن خود را با بخور خوشبو کرد.
- الخنازیر= بیماریی معروف یعنی ورمهای سفت گرد در گردن و گوشتها شل میشوند.
- خناق= بیماریی که باعث منع نفوذ هوا به ریه شود.
- الداحس= ورم ایجاد شده در ناخنها یا درد شدید و ضرباندار چه بسا درد آن تا زیر بغل آید و با تب شدید و اگر به ریشه ناخن برسد باعث افتادن ناخن میشود و زخمی شدن آن میشود.
- الدانق= یکی از وزنهای قدیم به اندازه یک دانه گندم یا دوجو اندازۀ آن مثقال است. نزد یونانیها وزن آن یک دانه خرنوب است یا درهم و دینار. اما در نزد مسلمانان دانق معادل دو و دانه خرنوب است جمع آن دوانیق و دوانق است.
- الدرخمی= از موازین طبی قدیم معادل ۷۲ جو یا یک مثقال و بعضی گفتهاند یک و نیم درهم
- الدرهم= اسم پول قدیمی مساوی ۵۰ دانق که وزن دانق وزن یک دانه گندم یا دوجو است امروز درهم 3/12 گرم است.
- الدهنج= جوهری مثل زمرد و آن سنگ سبز است که با آن انگشتر میسازند.
- الدوسنطاریا= یک از انواع اسهال مخلوط با خون معروف به زحیر یعنی سنگینی معده به فرانسه دیسانتری و به عربی زحار گویند.
- دینار= واحد پول قدیم وزن آن یک مثقال طلا است گفتهاند از نقره وزن آن ۴۸ جو است. اما این خلاف است چون دینار را به آفتاب و درهم را به ماه تشبیه کردهاند.
- الذرائر= جمع ذریره نوعی از بوی خوش به آن ذریره گویند چون بر بدن یا لباس پخش میشود.
- ذلاح= شیر مخلوط با آب که به آن ذراح هم گویند.
- الراتینج=Resine = مادۀ دارای ترکیب شیمیایی که از اکسید شدن انواع روغنهای معطر ایجاد میشود به صورت عادی روی سطح بعضی درختان روان است و در معرض هوا منعقد میشود و از این درختان برای به دست آوردن صمغ آن استفاده میکنند و آن را مخلوط با عطر یا صمغهای دیگر میفروشند این صمغ باعث حفظ گیاه از عفونت و حشرات به خاطر بوی قوی آن میشود.
- رازیانج= گیاه معروف به نام شمار یا رازیانه در شام و مصر و در حلب به نام الشمره و در مغرب البسباس است.
- الزبدیه= بشقاب سفالی شاید نامش از زبدالبن آمده که در مصر مردم عادی گویند لبن الزبادی یعنی ماست.
- الزحیر= حرکت سریع مستقیم جهت دفع اضطراری مدفوع که جز رطوبات مخاطی خارج نمیشود که با خون مخلوط است و به آن دیسانتری هم گویند.
- السبل= پرده چشم که مثل نسج عنکبوت بسیار نازک است که در اثر برجستگی عروق در سطح ملتحمه چشم ظاهر میشود و باعث دید دود مانند میشود شبیه یک لایه نازک سفیده تخم مرغ در چشم.
- السعج= مثل ترک ظاهر جلد در اثر برخورد با مادهای که در سطح رودهها ایجاد میشود و در اثر مواد صفرا یا خونی یا چرکی ایجاد میشود.
- السدد= دردی در بینی که مانع بوییدن میشود(زکام)
- السده= غلظت و لزوجت داخل مجاری و رگهای تنگ شده که مانع عبور غذا و فضولات از آن میشود(جمع آن سدد است).
- السرسام= ورمی در پرده مغز در اثر تب دائمی که باعث اختلاط مغز میشود اسم ترکیب سر به معنی رأس و سام یعنی ورم است.
- السقیط= اجزاء گاو و گوسفند مثل ریه و قلب و کبد و سم و روده
- سکنجبین= نوشیدنی که از سرکه و عسل میسازند و مراد هر نوشیدنی ترش و شیرین است (از سرکه به علاوه انگبین درست شده که فارسی است)
- سویق= دانه برشته و بوداده که بعد با آب گرم آن را میشویند و بعد با آب سرد تا آنچه از جوشیدن از خشکی و حرارت است برود. سویق را از گندم و عدس و جو و سنجد و خرما میگیرند، گویند آن کوبیده آرد گندم و جو است که گاهی با سویق هم مینویسند.
- سلیخه= پوسته درخت هندی و یمنی با بوی خشک که پوست درخت دارچین است
- السهوکه= بوی ماهی باهر بوی کریه دیگر
- سویته سبز= اصطلاح غریبه منظور برگشت گرم کردن سبزی پخته و صاف شده با کمی کره که روی آتش به آرامی بپزند.
- شتره= بیماریی که چشم زند و باعث برگشتگی پلک بالایی شود.
- الشجر= در لهجه عراقی یعنی کدو (یا اسب دست و پا کوتاه)
- الشری= باد کردن و پوسته پوسته شدن جلد با بثورات کوچک قرمز که ناگهان ظاهر میشود یا به تدریج و شبها خارش آن زیاد است.
- شراب= در کتب قدیمی مراد به هر نوشیدنی مست کننده که از آب انگور گیرند
- شراب ریحان= نوعی شراب گویند شراب خوشبو که زردی یا سرخی آن یک دست باشد یا قوام متوسط و عطر خوش و طعم خوش
- الشقاق= ترک جلد در اثر سرما در دست و صورت
- الشقیقه= درد که در یک طرف گیجگاه سر ایجاد و با چرخش سرگیجه میدهد یا در اثر حرکت یا نوشیدن شراب یا خوردن سرخ کردنی ایجاد میشود. علت نام آن آنست که دردش مثل پاره کردن و شقه کردن سر است.
- الشنج= انقباض جلد و انگشتان= تشنج
- شوابیر= بریدن پارچه مستطیلی نازک و آن لباسی است که مردان یا زنان بر سرشان مینهند(مفرد آن الشوبر)
- الشوصه= ورم در پردۀ داخلی دندهها گویند آن بادی است که دنده پیچیده و به آن برسام یا ذات الجنب هم گویند.
- الشیر= حلیب (اسم فارسی) در کتب قدیم زیاد آمده
- شیراز= ماست است که آب آن خارج شده
- الشیره= قطر=که از شکر و آب و آب لیمو و گاهی گلاب گل سرخ یا هل به آن میافزایند.
- صباغ= آنچه نان را با آن رنگ میکنند و مختص هر خورشی است مثل سرکه
- صرع= بیماری مغزی که مانع احساس میشود و صرع کودکان نیز گویند. نقل اروپایی ها: صرع بیماریی موضعی مجموعهای از اعصاب است و در هر نوبت احساس مراکز حسی از بین میرود و عضلات دچار تشنج میشود گاهی به اعراض به بیمار میرسد مثل چرخش، خستگی، خواب که در همۀ این حالات احساس از بین میرود و بیمار میافتد صورت او سرخ و به خود میپیچد.
- الصفار= لفظ عامی که به سفیده تخم گویند.
- الضریع= گیاهی بدبو که در دریا میاندازند، بیشتر در سواحل دریا یافت میشود گفتهاند آن گیاهی است که دارای شاخههایی است که حتی چهارپایان نیز از آن نمیخورد اگر با آن بخار دهند برای زکام و اگر به آب حمام اضافه کنند جهت حکه و جرب مفید و اگر بپزند و در آن نشینند برای درد مفاصل مفید است.
- طباهجات= انواع گوشت پاره شده (واحد آن طباهجه) است طباهجه درست شده از گوشت و تخم و پیاز. هروی گفته: طباهجه پاره شده و جوشانده یا در روغن با مرق گرفته شده از گوشت کبابی در روغن پاک است. و گفتهاند: که کباب شامی است چون گوشت را بکوبند و به آن پیاز اضافه و خوب بمالند و در روغن کنجد بپزند»
- طبرزد= لفظ فارسی از شکر سپید سفت که نه شل باشد و نه نرم و معنی آن یعنی با تبر بزنند تا بشکند و نیز گفتهاند آن از شکر و عسل با ۱۰ برابر شیر جوشانده تا منعقد شود.
- ظفره= یک پردهای که در ملتحمه رشد میکند و تا جلوی سیاهی چشم میآید(ناخنک) در کتب طبی آمده: آن زیادی ملتحمه یا حجاب دور چشم است. سه نوع است: 1) غشایی نازک که از جانب ملتحمه شروع میشود. 2) گوشتی که از گوشت گوشه چشم به مجرای اشکی شروع میشود.3) یغشی که برای دید مضر و دید را از بین میبرد.(پرده ای)
- العشر= درختی که در آن چیزی مثل پنبه در آن است و با آن بالش را پر میکند آن درختی بزرگ است دارای صمغ شیرین و برگهای عریض و قندی که از گلهایش خارج میشود معروف به قند عشر و دارای شکوفههایی مثل خر زهره زیبا و دلکش.
- العمور= مفرد عمر یعنی آنچه بین دندانها است.
- الغالیه= نوعی عطر که روی آتش میریزند گفتهاند آن اسم را سلیمان بن عبدالملک یا معاویه بر آن نهادهاند و بعضی گفتهاند اول کسی که غالیه را کشف کرد جالینوس بود که به ملکه فیلحوس هدیه کرد و به آن برای اصلاح بدنهای زنان و خوشبویی رحمهای آنها نیکو است بعد برای بعضی بیماریها مثل فلج لقوه و بیحسی اعضا به کار میرفت.
- غبش=تاریکی آخر شب که بعد از آن سپیدی صبح میزند.
- غلغمونی= ورم حاد که بزرگ یا کوچک آن در تمام اعضاء ایجاد میشود.بیشتر در گردن و زیر بغل اما رازی که به آن «القلغمونی» میگوید.
- الغمه= تعبیر عامه از سر و شکمبه و پاچه گاو و گوسفند که پخته باشند در بعضی بلاد به شیردان و پوست صورت گوسفند گویند.
- الغنغرایا= نوعی ورم خونی که اول فساد حس عضو نیست و حرارت غریزی نرفته اما چون طول کشید سر عضو از بین میرود و گوشت فاسد و حتی فساد به استخوان هم میرسد که به آن انگلیسی کانگرن گویند.
- غواص= آنچه که به همۀ اعضای بدن نفوذ کند و دارو را برساند.
- الفالوذ= فالوذج (رجوع کنید به کتاب قاموس طبخ غذا)
- فانیذ= نوعی شیرینی از شکر و عسل و گفتهاند آن: عصارۀ چوب پخته است (فارسی آن بانید است)
- المزت= سرگین حیوانات
- الفقاح= هر گلی موقع باز شدن آن را فقاح گویند.
- فنجان کبیر= فنجان= کاسهای با وزن ۱۹۰- ۳۷۰ گرم بر حسب مادهای که در آن میریزند.
- الفودنج= گیاهی که دور چشمهها میروید به نام نعناع آبی با طعم و بوی مشابه آن در طب آن را به عنوان آرامبخش اعصاب، قاعده آور، مسکن (با دهان) دل پیچه حاظم و اگر مثل چایی بدون شکر خورده شود جهت دردهای جهت بیماریهای ریوی و دردهای قاعدگی مفید است. (پونه آبی)
- الفوندان= اسم اجنبی بر شربت قند غلیظ
- داء الفیل= اسم بیماری که باعث کلفت شدن ساقها و پاها میشود مثل پای فیل این ورم خشک در اثر گرفتگی عروق لنفاوی با قرمزی و سختی در حرکت ایجاد میشود این ورم در صورت و دستها و پوست بیضه بیشتر دیده میشود.
- القبه= اسم ظرفی است که در آن پشکل(مدفوع) گوسفند به آن ختم میشود که به آن قباده هم گویند و آن معدهای است چند طبقه که به شکمبه وصل میشود.
106)القتار= آخر بویی که بخور دادهاند
107)القراقر= صداهای تولید شده در اثر عبور گاز در روده
108) القسط= عود هندی که با آن بخور دهند
109)القلاع= زخمی که در مخاط دهان و زبان ایجاد و منتشر شود به خاطر بدی شیر یا سوء هاضمه
110) القند= آنچه که در اثر انجماد عصیر شکر ایجاد میشود (معرف فارسی)
111) القولنج= مرض رودهای که خروج باد و مدفوع برایش سخت و دردناک است.
112) القولون= روده کلفت که متصل به روده کوچک است و آن روده کود متصل است و بیشتر درد قولنج در آن است و قولنج از قولون گرفته شده است.
113) قیراط= نزد اطباء وزن 4 جو است یا به اندازۀ دانه خرنوب است
114) قیروطی= مرهم مشهور اطباء قدیم که از شمع آب شده در روغن گل سرخ یا روغن بادام بنفشه درست شده و به آن کاسنی، گشنیز و آب خرفه و کافور و سفیده تخم مرغ میزنند که بر حسب حاجت سرد و گرم مصرف شود.
115) الکاس= فنجان بزرگ که جانشین میزان و کشیدن وزن خوراکیها است این ظرف ۱۹۰ – ۲۷۰ گرم بر حسب نوع ماده حجم میگیرد.
116) کزاز= تشنجی که در اثر سرمای شدید ایجاد میگردد یا در اثر خروج زیاد خون زیاد از بدن
117) الکلف= ضایعاتی که در صورت ایجاد میشود مثل حبههای کوچک و قرمزند و صورت را کدر میکنند.
118) الکیموس= لفظ یونانی اطلاق میشود به اخلاط غذایی که در معده هضم شده و به فعل و انفعالات معده مقاومند پس گویند کیموس سنگین است یعنی بر معده سنگینی میکند و عکس آن کیموس خفیف است.
119) اللقوه= دردی در صورت که در جهت غیر طبیعی ایجاد میشود و شکل آن تغییر میکند و در محل شکاف گونه افتادگی ایجاد میشود و از همان طرف آب دهان و نفخه سرازیر میشود.
120) اللهاه= گوشتی قرمز در حلق آویزان و نفع آن رهبری هوا به سوی ریه است و مانع از ورود دود و گرد و غذا به ریه است و نیز تقویت صوت و کلفتی آن مفید است.
121)الماذه= عسل سپید که رقیق و روان باشد.
122) الماشرا= لفظ سریانی که در طب قدیم معنایش: ایجاد شده در اثر خون و صفرا که در یک جا جمع شده و به آن ورم فلخمونی هم گویند که در سر و صورت یا در مغز ایجاد میشود بعضی اطباء به ورم صفراوی به وجود آمده در کبد را گویند اما به طور اختصاصی به ورم صورت و قرمزی آن در اثر خون و صفرا را گویند.
123) مالیخولیا= در طب قدیم، تغییر فکر و خیال از مجرای طبیعی به فساد و ترس را گویند علائم آن 1)سوءظن 2) ترس بیعلت 3) وحشت روح و فساد آن به خاطر ظلمت آن بیمار کسی را اذیت نمیکند.
124) مثقال= عیار وزن که یک درهم و درهم یا ۹۹ جو و در رنگ رزی یک و نیم درهم است.
125) المروخ= در جای درد روغن مالی کردن
126) المری= گفتهاند آن نان و سرکه است معرب آبکامه فارسی که خورش خوراکی است و کامخ تحریف شده کامه در عامه است یعنی کام او را از داروهای قدیمی است، بهترین آن، آن است که از آرد جو گیرند و گاهی از ماهی نمک گیرند یا گوشت نمک زده و آن لطیف کننده غذا، عطش آور، چاق کننده معده و کمک به هضم است.
انواع آن: 1) آبکامه نبطی که جوهر غذا است که از نان مانده و پونه و نمک است 2)بهترین آبکامه مانده سیاه شده با بوی خوش است (ترشیهای امروزی)
127) المزلع= چیزی که باعث ترک دست و پا شود و مزلع یعنی چیزی که پوست را از گوشت جدا کند.
128) ملعقه= قاشق بزرگ که وزن آن ۲۵- ۳۵ گرم میگیرد.
129) المنا= میزان قدیم با وزن ۲۵۷ درهم یا ۱۸۰ مثقال
130) المن رومی= آن به ۲۰ اوقیه یا ۲۲ اوقیه تجار است.
131) الموم= شمع عسل را گویند
132) المیبه= شراب قدیمی از به که در ضعف معده و کبد و تهوع مفید است.
133) النش= عیار قدیمی برای وزن که نصف اوقیه است خود اوقیه ۴۰ درهم است.
134) النطول= آبی که در آن داروها را میپزند بعد پاک میکنند و بعد کم کم روی عضو آسیب دیده میریزند.
135) نقرس= دردی در مفاصل که در اثر ورم ایجاد شده به خاطر رسوب مواد در آن است که از کف پا شروع بعد پیشرفت میکند و چه بسا به چانه هم بالا آید و ایجاد ورم کند چون مفصل بزرگ پا را یونانی نقوروس گویند، اسم این بیماریی را نقرس گویند.
136) انتصاب النفس= گرفتگی تنفس خودی که بیمار نمیتواند نفس بکشد مگر آنکه گردنش را به عقب و بالا بکشد تا مجرایش باز شود و نفس خارج شود.
137) النفوس= در لهجه عامه مصر به پانکراس گویند.
138) النمش= نقاط سیاه و سپید در جلد صورت که مخالف رنگ طبیعی جلد است.
139) النمکسود= گوشتی که پاره کنند و نمک و سبزی روی آن ریزند
140) النمله= بثورات زرد روی جلد با التهاب و سوزش و ورم که از جایی به جای دیگر رود مثل مورچه جابجا میشود.
141) النهم= گرسنگی که با چیزی سیر نمیشود و نیز اطلاق میشود به کلمه مشابهی که به معنی صاحب مزاجی که به خوبی و ذوق سلیم است و در خوردن هر چیزی حسن اختیار دارد و در این مورد در تاریخ اروپا مثال زیاد داریم و در کتب بین اسماء مشاهیر درهر سرزمین در میدانهای متعدد مثال زیاد است.
142) هیضه= مرضی که اول دل پیچه در معده میدهد و سنگینی در سینه و بعد قی ناگهانی و اسهال که چند بار تکرار میشود رنگ وی سبز یا سپید در میآید و بیمار درد شدید در معده و سنگینی در شکم و اغما و بیشتر اوقات شکم بند میآید.
143) وجبه= اطلاق به خوردنی یک بار در شبانه روز و مثل آن را در فردا گویند فعل وَجَبَ یعنی خوردن غذا در روز.
144) الورد= الجوری= نسبت به جور که شهری در استان فارس ایران است و حالا فیروز آباد گویند . یعنی نسبت به گل سرخ جوری عمل به آب آن
145) یرقان: دردی که باعث تغییر رنگ پوست به رنگ سیاه یا زرد میکند در اثر جریان صفرا به پوست است.
دلیل بیماریها و درمان آنها با غذا
- اختلاج= تشنج و خفقان= Palpition درمان: کلم برگ، کاهو، هلیون و بادام شیرین
- درد گوش= التهاب گوش میانی= و ضعف شنوایی درمان: کلم برگ و روغن بادام شیرین
- الارضاع= کمبود شیر مادر درمان: گندم عدس، بادام شیرین و هویج و جعفری، کنگر و فیل گوش
- بیخوابی=insominia درمان: کلم برگ، کاهو، سیب، زردآلو، کدو، جودوسر و نوعی هلو
- استسقاء= ascite= آب آوردن شکم درمان: کلم برگ، بولاغ اوتی، انگور گرگ، ترب، نوعی جعفری.
- اسهالات= Les diarrhee درمان: کلم برگ و زردآلو، هویج و انار تمبر هندی، توت سیاه و سیب، به، گلابی و گردو، جو و برنج و کشمش و خفچه
- الاعیاء= وهن عقلی یا نفسانی= Astenie یا جسمانی Fatigue یا جنسی درمان: زردآلو، موز، کلم برگ، سیب، گیلاس، انجیر، انگور، گلابی و توت سیاه، آلبالو، انار، بادام، پرتقال، هلیون، پسته و جو و هویج کرفس، جعفری، برنج و لوبیا سبز، کدو تنبل و شاه بلوط، اسفناج، بولاغ اوتی، سویا، رازیانه، ذرت، توت شاهی، کاسنی، فیل گوش، هلو راوند چینی، ارزن کرفس، تره
- اکزیما=ECZEMa درمان: کلم برگ، هویج، بولاغ اوتی، شلغم، کاسنی، ترب، زیتون، پرتقال، انگور، هلیون و بادام شیرین
- آلالام= دردها بر حسب مرض آن به قسمت مربوطه مراجعه کنید.
- التهابات= بر حسب عضو مبتلا به قسمت مربوطه مراجعه کنید.
- پیچش مفاصل درمان کلم برگ و سیلیکات آلومینیوم
- امساک =یبوست= Constipation درمان آن: زردآلو، گیلاس، انجیر، هلو، انگور کولی، خربزه، توت سیاه، پرتقال، بادام شیرین، هلو، هویج، چغندر، کاسنی بری، کلم برگ، کدو تنبل، اسفناج، کاهو، سیب زمینی نوعی گوجه به نام بندوره، چاودار، فیل گوش، راوند، شلغم، سرفیل
- تنگی نفس= الانبهار به قسمت تنگی نفس مراجعه شود.
- نفخ ریه= Emphyseme =کلم برگ، هویج، هلیون، به، انجیر، کاهو، ترب، ماش و جو و جعفری.
- نفخ معده درمان: کلم برگ، به، رازیانه، جعفری، پرتقال
- بحه= عدم صدا درمان: کلم برگ، انجیر، کرفس، جعفری
- البرد= ترک دست و پا در اثر سرما درمان: بادام شیرین، هویج، کلم برگ، به، خیار، زیتون و سیب زمینی شیرین
- البرداء= درمان پرتقال، جعفری و خفچه (سرمازدگی)
- سرد مزاج جنسی= رجوع شود به قسمت ۷ اطباء
- التهاب پروستات= درمان کلم برگ و سیلیکات آلومینیوم
- گاز شکمی و نفخ آن درمان: به، پرتقال، جعفری، رازیانه، سیلیکات آلومینیوم
- التهاب لوزه= بلعوم درمان: کلم برگ، انجیر، توت سیاه، چغندر، کرفس، دارچین
- بواسیر، درمان: شاه بلوط، کلم برگ، سیب زمینی، تره، سیلیکات آلومینیوم
- بیماریهای ادراری، درمان: کاسنی، کلم برگ، کدو تنبل، بولاغ اوتی، انجیر، کاهو، انگور گرگ، جو و تره، انگور، خرفه و سیلیکات آلومینیوم
- دفع آلبومین در ادرار درمان: کلم برگ، لوبیا سبز
- زیادی اوره در خون= درمان: کنگر، تره، انگور، برنج، نوعی گوجه به نام بندوره
- حبس البول= درمان آن: کنگر، بادمجان، قهوه، گیلاس، کلم برگ، بولاغ اوتی، کدو، لوبیا سبز، خربزه، جعفری، تره، نخود سبز، سیب، خرفه، هلو، شلیل، سیلیکات آلومینیوم
- خون در ادرار= درمان: خرفه و شلیل
- تخمه= سوء هضم، درمان: به و تمشک جنگلی
- تکسر الجسم= چروک صورت، درمان: کنگر، هویج، کرفس، کلم برگ، بولاغ اوتی، تمشک، انگورگرگ، خربزه، لوبیا سبز، زیتون، جعفری، تره، سیب، شلیل، انگور، فیل گوش، ترب، هلو، رازیانه، گل خرما، سیلیکات آلومینیوم
- التسمم= مسمومیت: درمان آناناس، کنگر، خیار، پرتقال، انگور، نوعی گوجه به نام بندوره
- الکلسیم= درمان کلم برگ، جعفری، سیلیکات آلومینیوم
- تشقق شرجی= ترک مقعد درمان: کلم برگ، به، خیار، هویج، زیتون، سیب زمینی، بادام شیرین
- سیروز= تشمشع کبدی درمان: کلم برگ و سیلیکات آلومینیوم
- تصلب شرائین= درمان آن: آناناس، گیلاس، هلو، انگور کولی، سیب، انگور، کنگر، اسفناج، موز، هلو، کاهو، کلم برگ، هویج، گندم، ماش، سویا، سیب زمینی، چاودار، مواد تخمیری، گریپ فروت، گردو، تره، تخم آفتابگردان، گل خرما، نوعی گوجه
- تعب العام (رجوع شود به الاعیا قسمت7)
- تعفن الامعانی= ورم روده درمان: هویج گیلاس، کاهو، جعفری، ترب و بادام شیرین و کاسنی و راوند وآس
- تهییج تناسلی= تحریک جنسی درمان کاهو
- تیفوئید= جو
- ثفن= خشونت شدید پوست دست و پا درمان: انجیر، تره، نوعی گوجه سبز که ببرید و بر آن نهید
- التهاب پستان= درمان جعفری
- جرب= گال درمان سیب و بولاغ اوتی با علف هفت بند
- جروح ، درمان، کلم برگ، هویج، کرفس، تره، جعفری، هفت بند، اسفناج، انجیر، سیب و سیب زمینی، موز، ساقه آس، سیلیکات آلومینیم
- جفن= پلک رجوع به بیماریهای چشم
- امراض جلد= درماتیت، درمان شامل کلم برگ، هفت بند، هلیون، تمشک، کاسنی، گردو، پرتقال، انگور، برنج، بادام شیرین، چغندر، مواد تخمیری،
- جمره= سیاه زخم درمان: چغندر، کلم برگ، کاهو، کلم، انجیر، زیتون، انگور، مواد تخمیری، کاسنی بری،
- ضعف جنسی= درمان کاهو
- التهاب سینوسها درمان: کلم برگ و سیلیکات آلومینیوم
- حامض البولی= ادرار اسیدی درمان: کلم برگ، کنگر، هویج، کرفس، کاسنی، خیار، لوبیا سبز وتوت علیق، تمشک، توت فرنگی، خربزه، گلابی، هلو، انگور و سیلیکات آلومینیم
- حبال= التهاب غشاء دهانی و رجوع شود به قسمت لثه و دهان
- حب الشباب= آکنه درمان، کلم برگ، کاهو، شلغم، کاسنی، نوعی گوجه بنام بندوره
- بارداری= حبل درمان، بادام شیرین، گندم، انجیر، فندق، هلو، انگور، سیب، آووکادو، خرما، زردآلو، آناناس، هلیون، کرفس، اسفناج و لوبیا سبز، ذرت پرتقال، سویا
- حرق= سوختگی درمان: بادام شیرین، هویج، به، اسفناج، انجیر، کاهو، خربزه زرد، سیب زمینی، کدو، کلم برگ،
- حساسیت=Allergie درمان: ترب سیاه و جل وزغ
- حصی= سنگ مثانه درمان: آناناس، گیلاس، تمشک، انگور، نوعی گوجه، ترب، سیب زمینی، زیتون، کاسنی خشک، هفت بند، کاهو، کنگر، بادام، شوفان، جودوسر، کرفس، هلیون، سیلیکات آلومینیوم، گیاهی شبیه جعفری، لوبیا سبز، ماش، خربزه زرد، شلغم، گردو، فندق، جعفری، تره، نخود سبز، سیب، خرفه،
- حَصَفَ= Impetigue زرد زخم: کلم برگ، هویج و خاک رس
- الحفر= اسکوربوت: کمبود ویتامین سی کلم برگ، هفت بند، اسفناج، سیب زمینی، ترب، پرتقال، انگور خرس، گیاه شبیه جعفری،
- حکه = خیار، بادام، گیاه شبیه جعفری،
- التهاب حنجره= لارنژیت رجوع شود به عدم صوت یا آفونی
- حناک= التهاب غشای دهان رجوع شود به قسمت لثه
- حویصله صفراویه= التهابات کیسه صفرا= رجوع شود به قسمت کیسه صفرا
- حیض= مونوپوز= درمان: زردآلو، موز، گیلاس، هویج، بلوط، خرمای نارس، انجیر، فندق، پرتقال، فیل گوش، سویا، چاودار و در عدم قاعدگی، جعفری و درد قاعدگی، کلم برگ، جعفری سیلیکات آلومینیوم
- خراج= آب، درمان: هویج کلم برگ، چغندر، کدو، کاهو، عدس، شلغم، تره، زیتون، خربزه و انگور خرس
- خفقان =رجوع شود به اختلاج
- خنازیر= گلودرد بد درمان: بادمجان، هویج کرفس، گردو ترب سفید
- خناق =آنژین درمان: کلم برگ، کرفس، شلغم، انجیر، توت سیاه و توت بری
- داء منطقه= زونا درمان کلم برگ
- الداحس= عقربک= التهاب گوشه ناخن درمان کلم برگ و سفال
- لزوجه دم= غلظت خون درمان: پرتقال، هلیون، چاودار، نوعی گوجه
- الدمل= تومور آبی درمان هویج، شلغم، کرفس، کلم برگ
- الدوار= سرگیجه پرتقال رازیانه
- الدود= کرم روده درمان: کلم برگ، هویج، کدو تنبل، هفت بند، انار، جعفری، تره، نخود سبز و خرفه و راوند
- دوران الدم= مشکل جریان خون درمان کلم برگ، کاسنی، سفال،
- الدیزانتری= اسهال خونی درمان شاه بلوط کلم برگ، کدو تنبل، به، انار، جو، جعفری، راوند و آس و سفال
- ذات الجنب= پلورزی درمان کلم برگ و سفال
- الذبحه صدریه= درد جلوی سینه، آنژین پکتورین درمان: کاسنی، ترب سیاه
- صداع رأس= سردرد درمان: کلم برگ، گیلاس، رازیانه، سیب، خاک رس،
- انتفاخ ریه= آمفیزم و برونشیت درمان: کلم برگ، هویج، هلیون، هفت بند، کاهو، ترب، ماش، جو، به، انجیر، سیب، نوعی جعفری، خاک رس
- ربو= آستم یالهاث درمان: کلم برگ، هویج، کاهو، جعفری، ترب، نوعی جعفری،
- التهاب رحم: کلم برگ، جعفری، ترب، به، گردو، (حمیض)
- الرض= کوفتگی درمان: کلم برگ، جعفری، نوع دیگر جعفری، خاک رس
- رماتیسم درمان: کلم برگ، هلیون، هویج، کرفس، لوبیا سبز، جعفری، کاسنی بری، تره، ترب، نوعی گوجه، گل خرما، گیلاس، انگور خرس، کاسیا، خربزه زرد، زیتون، سیب، هلو، شلیل، انگور، خاک رس
- الرمد= قرمزی چشم درمان: کاهو، جعفری، نوعی از جعفری
- زکام شدید درمان، کلم برگ، کاهو، هویج، کنگر، توت سیاه، توت بری، سیب، نوعی جعفری
- سرطان= کانسر درمان: کلم برگ، چغندر، هویج، کرفس، هفت بند، اسفناج، جعفری، هلو، خرما، هفت بند، نوعی جعفری