کتاب ادب الطبیب – باب دوم
گفتاری دربارۀ روده و طحال و کلیه و مثانه
لازم است بر طبیب که توجه کند به دانستن جوهر بقیه اعضاء خادمه و منافع هر کدام تا بداند آنها به چه اصلاح می شوند چرا که سلامتی جسم جز با آنها ممکن نیست و حفظ سلامتی آن، اصلاح همۀ اعضاء خدمت کننده آن است و از جمله اعضایی که خدا در رتبه سوم برای خدمت به بدن قرار داده، معده است و روده ها که به دریچه های معده بنام اثنی عشر متصلند. و روزه دار با آنکه روشی از آن برایش قرار داده که معده از کارش فارغ شده و این خالی شدن معده برای او منفعتی دیگر دارد و عروق نازکی از معده به کبد می رود بنام عروق ماساریقی و کارش تصفیه مواد است و جهت جذب غذا بسوی کبد خلق شده تا در آنجا به خون تبدیل شود و برای همین این روده ها (108↓) باعث عوض شدن زیاد غذای خورده شده می شود و بقیه روده که کلفت تر است، منفعت آن این است که آنها راهی برای پاک شدن روده از بقیه غذاهای مانده هستند و لازم است که به خروج این مواد از روده کمک شود.
اگر بصورت طبیعی نتوانند آنها را زود خارج کنند، این بر عهده طبیب است که بداند چگونه آنرا خارج کند. بنابراین اخراج مدفوع و تسهیل بروز آن نیاز به توجه روز بروز آن دارد.
پس اول باید کمک به خروج ساده مدفوع کرد ، اگر غذا سریع الهضم باشد و هضم آن برای معده سخت باشد، این با کوبیدن بعضی غذاها با پخت آن در خارج بدن و بعد خوب جویدن و بعد انتخاب غذایی که مزاح آن شبیه مزاج فرد سالم باشد.
و نیز کمک به خروج مدفوع در افراد سرد مزاج که سردی و بلغم بر آن معده مستولی شده و مخلوط کردن اشیا لطیف با غذاها جهت تولید صفرا و ریختن آن به روده جهت خروج مدفوع لازم است. و این اشیاء لطیف همان مواد گرم است مثل زیره سبز و سیاه و د ارچین و رنجبیل و فلفل و عسل که ما بیشتر آثار و افعال آنها را گفتیم، اینها لطیف شدن بلغم و نضج آن می شود و کمک به تصفیه و تبدیل به خون شدن می کند. از جمله مواد نافع عظیم، شراب و شراب که شراب خالص است و در زمستان مزاج آن به آب گرم شبیه است و شراب نبیذ که آن به شیرینی نافع شبیه است.
اگر روده ها از دفع مدفوع تخلف کردند بخاطر مزاج سرد یا زیادی بلغم آن و غلظت بلغم یا خشکی که در مدفوع ایجاد شده یا زیادی که از انواع غذاها ایجاد شده، بر طبیب لازم است که: به اخراج مدفوع از طریق حقنه با مواد گرم برای روده اقدام کند و نیز به آب کردن بلغم و دفع بادها و مدفوع با ختمی جوشانده در آب عسل و روغن زیتون و آبی که در آن زیره و ختمی یا شنبلیله و زیره مخلوط با عسل و روغن زیتون جوشیده، مداوا کند و با آن حقنه کند.
و امثال آن که در حفظ سلامتی و پاک کردن روده و ریاضت و تعدیل امور طبیعی بکار می رود. اما طحال که آن عضوی با منافع زیاد است از جمله منافع آن پاک کردن و جذب کف های روی خون که از کبد می آید و سپس پخت آن تا تبدیل به صفرای سیاه شود و سپس این صفرای سیاه به دهانه معده می رود و با این صفرای ترش، شهوت به غذا زیاد می شود و کمک به طحال می شود که معده را درپخت غذا کمک می کند همانطور که آنچه در کبد در ناحیه راست است و اینها بخاطر گرم کردن آن است. و اگر در کار طحال ، طبیب خلافی دید، (همانطور که) موادی که باعث جلای طحال می شود به آن می رساند و باعث تقویت آن می شود و خروج مواد زائد آن می گردد مثل سکنجبین عسلی و عنصلی و کبر با سرکه و نظایر آن و نیز بر طبیب لازم است که به امر صفرا بنگرد که آن وسیله ای است که باعث جذب از خون جهت پخت روغن در کبد می شود همانطور که آشپز یک ملاقه کره صاف بر غذا می ریزد تا آنرا پاک کند و این کره لطیف خفیف باعث ساخت صفرای زرد می شود این صفرا بعد از خوردن غذا از طریق دو رگ به پایین معده و روده می ریز د تا کمک به معده به هضم غذا کند و نیز کمک به خروج مواد سوخته از دریچه شود و کمک به دفع مواد غلیظ روده می کند و باعث جلای بلغم زیادی که در روده جمع است، می شود که مزاج آنها سرد است.
پس لازم است که توجه به صفرا کرد از نیروی جذب و دفع آن با تعدیل غذا و نوشیدنی ها و حرکات و استحمام و سایر امور طبیعی آن و این گفتار در مورد صفرا مثل گفتار در مورد کلیه و مثانه است. چون آن دو عضوی هستند که باعث جذب آب خون به خود می شود، بعد از آنکه اعضاء را تغذیه کرد این مواد و آب اضافی را بصورت بول خارج می کند.
بنابراین بر طبیب لازم است که در مورد خروج بول نفقد کند و در امر بول از نظر مقدار یعنی کم و زیاد آن و کیفیت آن و اختلاف رنگ و قوا و سهولت خروج آن و وقت خروج آن دقت کند.
پس علم به حالات بول و رابطه اش با غذا بطور خاص با حالات سایر بدن بطور عام در سلامتی و بیماریی برای طبیب نفع زیاد دارد. بنابراین واجب است توجه کند به کلیه و مثانه از کار و منافع آن با تعدیل غذا و نوشیدنی های سایر امور طبیعی.