اخلاق الطبیب
نهی عن تجربه فی المریض:
این گفته عامه را دور انداز که فلانی تجربه دارد بدون علم که به آن رجوع کند، چون این امکان ندارد، هر چند وی طولانی ترین عمر مردم را داشته باشد.
پس آنچه از علاج با تجربه نفعی برای او نیست و این طبق اتفاق همه است. و بدتر از این، آنهایی هستند که بدون مراجعه به علم اصول طب که در کتب طبی است، شروع به معالجه بیماران می کنند در صورتی که از کارهایی که می کنند در آن کتب وجود ندارد، بلکه آنها گفته های خودشان است که از دیگران فرا گرفته اند. گرچه در تجربه چیزی نیست جز آنچه که طبیب فاضل جالینوس گفته: « من نهی کردم همه کسانی که در طب از من آموخته اند که با تجربه معالجه کنند.»
و نیز معلم کبیر بقراط از این امر منع کرده و گفته: « عمر کوتاه و طب بی انتها و زمان جدید و تجربه خطرناک است» پس این راست ترین گفته است و من نیز نهی می کنم از تجربه در طب و نیز دیدم مردی از دعوت شدگان که بیماریی صفرا داشت، معالجه می کرد و به او چیزی می نوشاند که زبانش را سرجا آورد، پس در این امر به او عتاب کردم گفتم:« که علاج این بیماریی را در کتاب بخواند».
و در بیماریی دیگر جهت ورم سفت خونی، بوی کافور نوشاند و به بیمار ضرری شدید رساند»
و یک بار در روستایی وارد شدم و چند روزی آنجا ماندم، دیدم پیرمردی در درب مسجدی، صبح زود حاضر است با شیشه آبی و به چیزهای که دورش بود، امر می کرد و حالش را بد می کرد، بعد به زبان می آورد و از حالش پرسیدم، گفتند: « او کتب زیادی در طب خوانده و طبع ما را با تجربه می شناسد» او مردی شقی و بدبخت را بخاطر علاج غلط کشت و مدتی که او آنجا بود تعدادی از مردم هلاک شدند، پس تعجب کردم از شقاوت او و جهالت مردم و جرات او در این کار و اگر بیمار می شدند و معالجه نمی کردند، برای آنها بهتر از اینگونه درمان بود و من بر گشتم که مثل این طبیب اینگونه بیماران را معالجه نکنم.