کتاب ادب الطبیب – باب دوم
گفتاری در مورد حس چشایی و اشیا موافق آن:
حس مزه با زبان و زبان کوچک و حلق تکمیل میشود و توسط عصبی که در این نواحی دهان پخش میشود، درک می شود.
و دهان شامل دندان، و همه اجزایی که جهت مصالح بدن ساخته شده جهت شناخت انواع غذا و درک کیفیت طبع آن ها و شکستن آنچه که صلاح است از آنها بشکنید و بعد با دندان ها آنها را آرد کنید و زبان آن غذا را زیر و رو می کند و با بزاق آن را خیس میکند تا آرد آن کامل و اجزاء آن خوب خورد شود.
و به یک صورت لقمه دراید و به راحتی وارد مری شود و نیز از راه دهان که زنده است هوا را از آنجا به ریه می فرستد تا با حرارت غریزی آن را گرم کند و هوا را تمیز کند.
از جمله منافع دهان و آلت آن خروج صوت از آن در حیوان و انسان است که خدای بار تعالی با قوه عاقله قادر به تولید صدا کرده و با قطع صوت ها بتواند حروف و کلمات را بیان کند و قادر باشد همه حروف را به لطافت تمام بیان کند و به صورت یک گفتار و در اموری که تصور میکند، بیان کند.
پس او گفته های مختلف را و عبارات متباین در انواع علوم را به راحتی بیان کند پس دهان دروازه ای است که با آن غذا داخل و آنچه که مصالح انسانی است از آن خارج شود و همانطور که حس مزه هم دارد، قوه تمیز غذا ها را پیدا کند و با آن غذا را از دارو بامزه آن بفهمد و بداند آنچه از دهان در بسیاری از حالات بدن بارز می شود مثل بزاق و آروغ و استفراغ و این فضولات علامت بر سلامتی یا بیماریی معده هستند و با سلامتی دیگر اعضاء و احشاء است بنابراین افراد عاقل از مردم از روی گفتهها و الفاظ صادره به اندازه شرافت و فضیلت آن ها پی میبریم یا برعکس به خسیسی و سقوط منزلت ان ها و بزرگترین کمکی که بر این صلاح حواس است به خصوص دهان که آالت مزه و نطق و بیان است و آنها نعم الهی هستند و با آن منطق را بیان میکنند که بیانگر شرف و نفع همه مردم است
و هر کس از این نطق محروم است برای شنوندگان فضلی ندارد ، همانطور که هر کس گفته پستی گوید، نزد گویندگان دیگر حقیر میشود. و نیز هر کس مزه چشایی او چه مرض یا عرض از بین رفت از غذا و نوشیدنی لذت نمیبرد و چون از مزه لذت ندارد، معده را به کراهت و دفع آن مواد غذایی می کشاند و اگر در بدن بماند، باعث هلاکت حیوان و فساد او می شود پس تسبیح می گویم کسی که نعمت او بر خلایق دائمی و همیشگی است.
ودهان همانطور که گفتیم از اجزاء مختلف درست شده واجب است که هر جزیی را به تدبیر موافق به صلاح داریم و نیز اصلاح امور عامه را
اول امور عامه که باید به صلاح واداریم تاکارهای دهان درست شود .
یکی هواست که مرتب از دهان عبور می کند و اجزایش عوض میشود
در یک روز واحد به سردی و گرمی و کم و زیاد رطوبت و تغییرات دیگر می یابد و در فصول مختلف متغیر می شود بر حسب وزش بادها
پس لازم است که از هوای غیر موافق بدن دوری کنیم بر حسب طاقت خودمان و همانطور که در حواس دیگر گفتیم، بدانی کدام هوا بد است که خود و خانواده ات را بر حذر داری و نیز از ورود هوایی که مخابرات جیوه و زباله های متعنن و بخارات کشنده دارد دوری کنیم و نیز دوری از هم نفسی با کسانی که زخم ریه دارند یا اخلاط کسانی که ذات الجنب دارند، پس باید دوری کرد از آنچه هوا از بخارات مدفوع و سفال پر شده یا آنچه از جرامات و خلط های بد سایر فضولات بدن مخلوط شده باشد و نیز باید حذر کرد از وارد کردن غذاهای فاسد به دهان که باعث بد شدن قوه چشایی تو یا یکی از اجزای دهانت مثل زبان و دندان میشود مثل غذاهای بسیار ترش یا شدیدا قابض یا زیاد تلخ و بکوش در پاک کردن این آلات دهانی با مسواک و مواد سفت و نرم و جلا دادن آن با خمیر دندان با عسل و آنچه در اطراف دندانها جمع شده و تمیز کند و به کوش که چیزی در معده ات جز بخارات محموده نماند چون بخارات بد باعث فساد دهان می شود و به کوش به اصلاح غذایی در کمیت و کیفیت و ترتیب خوردن و به کوش در حفظ دندانها و لثه هایت و دوری در شکستن اجسام سفت چون باعث رخنه در دهان می شود و شکستن آنها می شود.
و به پرهیز از اجسام جویدنی بسیار سرد مثل برف یا خوردن مواد سرد از غذای داغ
از جمله وصایایی که به تو کردم، بکوش از نطق های بیهوده دوری کنی مگر آنچه برایت نفع بسیار آورد و حفظ کن از نطق های علوم و چیزی مشنو جز آنکه از اهل و مستحق آن باشی، همانطور که افلاطون گفته، وقتی نشسته بود و شاگردانش دور او بودند جز ارسطو به او گفتند:« ای معلم سخن بگو» فرمود:« اگر شنونده ای پیدا کردم سخن گویم» گفتند:« دور تو ای حکیم هم شنونده است وهم شاگرد.» فرمود:« من فقط یک شنونده می خواهم.» و من این جملات زیبا را در حواشی برایت گفتم تا تو مراجعه کنی به تمام گفته ها در امور طبیعیه