کتاب ادب الطبیب –

باب 18: تحذیر من خدع المختالین

 دوری از حیله حیله گران که به اسم طب وارد می شوند و فرق خدعه و حیله طبی آنها از حقیقت (202↓)

در این باب هدفم آن نبود ای دوست که بدگویی حیله را به طور کلی بگویم، چون معنی کلمه آن است که انسان را با لطافت تمام، عقل او را در برخورد با هدف آن دور کند با هر راه ممکن و به این معنی یعنی راه حیله انسان حساب می کند که چگونه ظرایف علوم و صنایع را درآورد.

چون موجودات  خداوند نزد انسان کشف نمی شدند مگر از دید مردم می‌افتادند، سختی بحث و نظر و برتری آنها به شناخت و علوم و شغل ها از بین می رفت و ارزش مراتب و ریاست نیز سقوط می‌کرد و این آن چیزی است که نوع انسان به آن شرف پیدا می‌کند و با آن بر انواع حیوانات فضیلت می‌یابد.

بنابراین خدای بزرگ بعضی امور و کارهایش جلیل و ظاهر است و بعضی مخفی وبا حیله های لطیف به آنها می توان پی برد و با رشته های باریک ذهنی از امور ظاهری به باطنی پی می برند آن گونه که اصحاب ریاضی انجام می دهند و مهندسین می‌دانند که زاویه های مثلث متساوی الاضلاع با هم برابرند و این مطلب در کتاب اصول اقلیدس خوانده‌اند و از این طریق به حالات بیشتر و سطوح و اجسام و شناخت مساحت آنهایی می برند و آرام‌ آرام به علوم مقادیر سرزمین ها و مساحت همه سر زمین می رسند و بعد فاصله افلاک و رصد ستارگان و حرکات آنها فاصله آنها را تخمین می‌زنند.

این راهی که اصحاب ریاضی در استخراج جذر و غیره به کار می‌برند، طبق همین روش اصحاب علوم نجوم اجرا میکنند و با حرص و مماثله علوم خفی را آشکار میکنند.

شغلهای دیگر نیز با حیله عقل برتری شغل خود را آشکار می‌کنند طوری که مردم تعجب می کند که چگونه اصحاب خیال و ساحری با اعمال سحر آمیز خود بیشتر مردم را مدهوش خود می‌کنند و با مخفی کردن علل و اسباب آن طوری عمل می‌کنند که مردم فکر کنند اجنه این کار را می‌کنند و عده‌ای فکر می‌کنند که خدایان در خدمت آنها هستند و این کارها جز به حیله‌های عقل شدنی نیست.

می‌بینیم که این صنعت طب، محاسن آن در باب علاج و اعمال جز به طریقه حیله عقل بیرون نمی آید مثل بیرون آوردن آب مروارید از چشم طوری که دید آنها خوب شوند و بعد از آن که کور شده بودند و یا آب شکم آنها در شکم جمع شده بود، بکشند و کسانی که اخلاط بد مفسده دارند، اخلاط را بیرون بکشند با داروهای معلوم و آن خلط را به عینه خارج کنند و این قوانینی دارد که خدا به نوع انسان بخشیده و علما این راه ها را در کتب خود نوشته اند تا هر کس خواست استفاده کند. از جمله این کارها که جالینوس در کتاب خود به ترتیب آورده و جهت تعلیم طب از اول شروع کرده تا آنجا که به نهایت صنعت طب می رسد و آن لطیف ترین و نیکوترین روش طب است.

پس او این راه ها را وضع کرد و اطباء قدیم با آن روش لطیف این راه‌ها را پیمودند این کتاب در چهارده مقاله است به نام کتاب «حیله البری» است تا مردم از این راه ها سود برند اما کسی که راههای حیله در کسب درآمد پولی کوشش کند و برای رسیدن به لذت خودش مثل گرگی است که نفس خود را پوشانده تا هر چه به دست می آورد، بدرد و ضرر آن ها با این حیله کسب پول در مردم مثل ضرر حیوانات موذی نیست بلکه بسیار بدتر از آن ها است، چون حیوانات لاقل قدرت تقلب فعلی به فرد دیگر را ندارند، اما هر کدام از این اطباء می‌توانند با کار طبیعی و دلسوزانه تبدیل به آزار مردم شود.

پس  انسان شریر و موذی حیله گر، به روش های مختلف اذیت می کند و کارهای موذیانه و آزاردهنده را وارونه جلوه می دهد و برحسب نوع حیله اش و این طایفه نوع انسانی از درندگان و گرگ و پلنگ وافعی و عقرب شرورتر است.

طب مهمترین شغل در نفع رساندن به انسان است اهل طب که در این راه رفته اند نزد مردم در مرتبه عالیه شریف هستند که به آنها اکرام می کنند و جلوه می اندازند و اهل این رشته در نزد افراد خواص بیشتر در امانند و کسی نمی‌تواند به داخل این گروه راه یابد و مردم به طمع خود آنها را دوست دارند.

و در مراتب سنی و تجلیل و شریف و شغلی شریفتر و بالای شغل طب وجود ندارد و افراد غیر طبی به آنها حسد می ورزند اما در حقیقت نه به درجۀ بالای آنها و نه به منزلت رفیع آنها نمی رسند.

بنابراین افراد حسود به انواع حیله ها برای مردم روی می آورند و به انواع خدعه ها و پوشاندن خود و انواع لباس و ظاهر سازیها تا خود را شبیه اهل طب در همه امورشان جا بزنند و به این ترتیب با دکان ها و آلات ظاهریشان جهت صید مردم شبیه صیادان که تور پهن می کنند و تله می نهند تا حیوانی شکار کنند، اینان نیز چنین کنند.

و این آفت در این رشته و اهل طب وجود دارد، طوری که بعضی از مردم به اطباء شک می‌کنند و سوءظن بسیاری از مردم را برمی‌انگیزند، طوری که مردم آنها را در امان می بیند و حقوق و ارزش آنها را خوب می نگرند طوری که مردم نادان و شرور معتقدند که در آنها بغض و شر وجود دارد(215↓)

بنابراین جالینوس از خدعه و حیله هایی که به کار می‌برند و بر مردم می ریزند بسیار گفته و ما جملاتی از آن که قصد ما را ذکر کند، آوردیم، پس تو خود تأمل کند.

جالینوس در کتاب «نوادر تقدمه معرفه» گفته: « اما بر حسب آن چه بیشتر اطباء دیده‌اند و یا «افیجانس» غیر ممکن است کسی که انذازش می دهید در حالی که بیمار شده در هر نوع مرضی، و این به خاطر آن است که از تکبری که آخرش فکر می‌کند و چقدر است بدون آنکه حقیقتا آن را بشناسد که این نه فقط در طب بلکه در سایر رشته ها هم هست.

پس توجه خود را به  چیزهایی که مشهورند جلب می کنند و انسان مواقع زیادی تکبر می‌کند و هدف آنها شناخته گفته‌ها و افعالی است که مثل لذت و تملق و غرور و تسلیم در هر روز بر کسانی که بر شهرها مسلط هستند و همراهی با کسی که تنومند است در استقبال از آنها وقتی بر سرزمینی وارد می شوند و با حیله ای می‌طلبند تا در مجلسی خنده ای ایجاد کنند.

و عده ای هستند فقط به این امور هم قانع نیستند بلکه آنها می‌خواهند که آنها را مستحق بهترین لباسها با قیمت بالا و انگشتر نیکو و زیادی کسانی که آنها را تبلیغ می‌کنند و نزد آنها ظروف طلا باشد و این گفته کافی است در شناخت خدعه اینان در گفتار و رفتارشان و اگر آنچه جالینوس در این باره گفته بگوئیم این بخش طولانی می‌شود اما نیرنگ گروه دیگر از اینان با رفتارشان که البته آنها هم زیادند و هدفشان به طور خلاصه آن است که عمل کنند در ظاهر به کارهای صحیح در طب تا مردم را قانع کنند و شهادت دهند که آنها در طب حاذقند و در کسب و کار خبره.

اما اگر در باطن این کارهایشان بنگرید می یابید که درون و حیله و کارهای باطل که حقیقتی با آنها نیست و در فکر علاج بیماری نیست، بلکه بیشتر هدفشان و کارشان باعث بیماریی افراد سالم می شود. و عده‌ای از آنها می برند و می سوزانند و کارهای دیگر دستی که احتیاجی به این کارها نیست، پس اگر درست گفته باشند بیماریی آنها نیاز به معالجه و تدبیر در طول زمان دارد و چه بسا امر و کار اینها به هلاکت بیمار بینجامد.

برای همین گفته اند:« عده‌ای از این طبیبان انواعی از دارو مینویسند برای بیماری چشم و بیماری های دیگر که ترکیبی از سرمه و قرص و جوشانده ها است و آنها را به بیماریی سوق می‌دهند که جهت بیماریی آنها صلاح نیست و چه بسا عده ای سرمدهای آنها که باعث کور شدن و جوشانده ها و قرصهای آنها که باعث هلاکت بیماران شده است.»

و من شرحی دربارۀ چگونگی کارها و ترفندهای آنها نمی بینم تا مبادا بدکاران آنها را بیاموزند بنابراین با هدف در نظر گرفتن نفع، متضرر هم شدند. همچنین من به کسانی که به دین و تعقل نزدیک هستند، این امید را داده‌ام، که اگر ما را به اینگونه ببینند که از بیان عیوب و برملا کردن زشتی ها روی برگردانده ام، پس او از زشتی ها دور شود و شرمنده پستی و رذایل شود.

پس به این خاطر دلیلی است که مصلحت باشد برای اینکه او به سمت تعلیم و تربیت منتقل شود بنابراین از اظهار آن خودداری کردم و از هر دو طرف سپاسگزار خواهم بود در واقع تمایل به حذر داشتن بیشتر است و تحذیر و هشدار بیشتر است. بنابراین اظهار نمیکنم چگونگی حیله ها و نیرنگ های اعمال آنها را، چون من با نشان دادن نام آنها فقط فریب کاران را لو می‌دهم و آگاهانه از این کار خودداری می‌کنم،چون این کلید و دربی است که در برابر اهل فتنه باز می شود و آنها را به سمت معرفت داخل می‌کند اگر از آن باخبر باشند .

پس گویم: اخلاط بدن چهار نوع است اگر یکی زیاد شود و به بعضی اعضای بدن بچسبند، دیگر امکان نضج و تغذیه آن عضو وجود ندارد و عفونی می شود و باعث ایجاد ورم و نزول اخلاط و خروج چرک در بین پوست و گوشت به صورت دمل می شود (بر حسب نوع خلط) و نیز برحسب نوع رنگ خلط، پوست هم به آن رنگ در می آید و درمان صحیح آن اخراج آن خلط از آن عضو است به راه های مختلف.

به صورت رساندن و نضج خلط یا شل کردن شکم تا راه آن باز شود یا آماده برای معالجه با دست شود و با شکافتن پوست و باز کردن آنها را خارج کنید و جای آن را تمیز کنید.

چون اهل حیله میفهمند و آنها کسانی هستند که به این دستکاری و مخفی کاری آن معروفند و در این کار حیله گری می کنند در مخفی کردن آنها در دهانشان و دستهایشان و بین وسایل خود را نشان دهند که خلط  را خارج کرده اند و حیله می کنند در بروز خلط مشابه با وسیله‌ای به نام «ماذوقه» و با آن ماده ای شبیه مادۀ سودا بیرون می آورند که به آن «سورگ» گویند.

و نیز عضو دیگر مادۀ شبیه بلغم در می آورند و چرکی متغیر مثل سفیده تخم مرغ که به آن «رکاب» گویند و می‌دانند که آن ورم های سخت است و ترک پوست است که در آن مواد سفت و عصب دار است و گاهی نیز در آن کرم است و گاهی شبیه سرطان، بنابراین به شکلی در آن حیله می‌کنند و آن را مخفی می کند و بعد آن را بیرون می آورند و بعد از بریدن مثل اینکه آن را از عضو خارج کرده اند و آن را القدسان نام می دهند و یا کرم را از گوش بیرون می کشند به آن «الهقمان» گویند و آنچه از این گونه اشیاء خارج می کنند را «اللوی» گویند و احتیاجی نیست که بیشتر توضیح دهیم از اعمال آنها.

گاهی اینان از داروهایی که با خود می آورند، کمک می‌گیرند که خواب آور و مخدر است تا بیمار راحت بخوابد و آنها را کار خود را کند و گاهی در دارو دادن به بیمار، داروی مسهله شدید مثل شبرم یا مازریون بدون آنکه بدانند آن جهت اصلاح چه چیز است و گاهی بیمار را هم می کشند گرچه من نمی گویم این دستکاری‌ها بدون علم و از روی نادانی است، بلکه من اشاره کردم به حیله های آنها و از مهارت آنها، گرچه آنها اصحاب  نیرو با اعمال صحیح هستند، و اگر چیزی که ذکر کردم حیله های طبی صحیح آنها بود که باعث بهبود مرض از طریق وهم می شد همانگونه که جالینوس نیز از این اعمال به عینه می کرد وبا آن بیمار خوب میشد.

جالینوس حکایت می کند که کسی فکر می‌کرد که ماری بلعیده، پس با هر دارویی معالجه می کردند، خوب نمیشد، چون وی را نزد جالینوس آوردند، از او پرسید آیا رنگ آن را مار را میدانی گفت: « بلی فلان رنگ و مقدارش سهم فلان مقدار، جالینوس امر کرد که ماری به آن گونه که گفته بود بگیرند و با حیله آن را مخفی کنند و به بیمار دارو بخورانند تاقی کند و آن مرد موقع قی چشمانش را ببندد و مار را با قی کردن بیرون اندازند و امر کرد که کسی حاضر است صدا کند باقی کردن مرد و آن وقت چشمان بیمار را باز کنند، بعد او گفت: « این ماری بود که تو بلعیده بودی،» مرد راحت شد و از توهم بلع مار بیرون آمد.

و امثال این برای کسانی که مالیخولیا دارند، زیاد اتفاق افتاده که برای آنها ترس از فزع از اشیاء ایجاد می‌شود و بدین سبب بدنهایشان آب می شود و صورت های آنها زرد و قادر نیستند که علامتی که دلیل بر بیماریی باشد، بدهند چون دانستید که این حالت از فزع است باید بر ورود شادی به قلب های آنها بکوشید تا خوب شوند و این به یک تدبیر و حیله انجام نمی‌شود بلکه از جهت اخباری که می‌شنوید و از روی کتبی که در این مورد نوشته اند، حیله را پیدا کرده و از روی بقیه حواس راه را پیدا می‌کنید.

پس نیاز است که طبیب در این موارد باهوش باشد که سبب بیماریی را دریابد و با حیله با آن سبب مقابله کند. همانطور که جالینوس به این وسیله نوکری که مخزن دار دارایی اربابش بود و بدنش مرتب لاغر می شد و نقصان می یافت و شب بیداریش طولانی می‌شد و این امر باعث مشغولیت قلب اربابش بود، چون با جالینوس بحث کرد از سبب آن، او علامتی که دال بر مرض باشد در وی پیدا نکرد و دانست که سبب ترس او افتضاحی است که از کمبود مال ارباب وی گریبانگیرش شود، چون اربابش آن را دانست بوی گفت: « برای او ظاهر شده که او مورد اطمینان است و از او حساب نمیکشد» و چون غلام مطمئن شد از او حساب نمیکشند بدنش برگشت و در مدت ۳ روز خوب شد.

و نیز جالینوس حکایت میکند از این حیله ها در حکایات زیادی در کتابش به نام نوادر تقدمه و کتاب حیله البراء، اما ما در این کتاب خود در این باب کفایت می کنیم. آنچه باقی مانده که بگویم گفته ای نافع و این باب را خاتمه دهم و آن نافع است در اختلاف کسانی که  حاذق هستند و افراد مشابه آنها، پس گویم: به درستی که شما دو دسته پیدا می کنید چون وارد شهری شدید عده‌ای هستند که با اعمال خود ادعای طبابت می کنند و با حیله هایی که به کار می‌برند، عده‌ای از آنها، پادشاه یا رئیس آن شهر را با معجون های ظاهر الصلاح معالجه می کنند که در عمل فقط برای جلب منافع خود و ترغیب بیشتر مردم به سوی آنان است و بعضی دیگر ادعا می‌کنند که می‌توانند باعث تقویت هاضمه و بهبود هضم و نیکویی رنگ رخسار آنها شوند و بعضی دیگر ادعای حفظ سیاهی مو و یا تحریک شهوت جنسی و ازدیاد نعوظ با داروهای خود دارند. آنچه معلوم است از جملاتی که ذکر کردیم بیشتر مردم ترغیب به این پزشکان می شوند و با این وسایل و مشابه آنها، مردم با این رئیس خود مربی مرتبط می شوند و در مجالس آنها شرکت می کنند و خود را به آنها نزدیک می کنند، به خصوص با آنچه از ادعاهای اینان شنیده اند و بیشتر از اینها کسانی که با دست های خود عمل می‌کنند در حضور مردم مثل شکافتن خنازیر یا شستن چشمان یا کشیدن آب تومورها و حیله های دیگری هم هست که در سرزمین های دیگر انجام می دهند و گفته هایی که در شهرهای به نام جهت نزدیکی به صاحب مال و جاه انجام می‌دهند.

اگر یکی از آنها کارهایی که در سرزمین نزد شاه آن انجام می دهند یا نزد قاضی آن شهر یا از کارهایی که قبلاً ما ذکر کردیم از حیله ها و ملاطفت ها به نام قوت قلب و اطمینان با آن به نزدیکی به شاه است و بیشتر آنچه که در شهرهای کوچک باعث تقرب به رؤسای شهر می شود روش آنها ساده تر و نزدیک شدن آنها زودتر است و بنابراین بیشتر آنها این راه حل را برمی گزینند و این روش نزدیکی ساده تر از آنچه که خودشان میخواهند، است و این روش حیله جز با عمل ظاهر نمی شود و بیشتر این طبیب ها با اعمال خود مثل شکافتن و شستن چشم و نشان دادن دارو باعث سود بردن آنها می‌شود و می‌ترسند که عیوب اعمال آنها کشف شود و فضاحت آنها مثل چشم گاو نمایان و باعث فرار مردم از آنها شود.

و این ترس هر روز در شهر گریبانگیر آنها است برای همین است که آنها نمی توانند در یک شهر بمانند به مدت طولانی از ترس آنکه آن چه هلاک شده، کشف شود. نیز بسیاری از آنها مهمان می شوند برای کسانی که آنها را جهت عمل دعوت کرده اند و عده ای دیگر عقل زنان را می دزدند و بر افراد بدوی و بی سواد طمع کرده آنها را می‌فریبند.

و این دعاوی طبی انواع دارد، 1) بعضی ادعای تصمیم و پایداری و سحر و سرکتاب دارند که با آن بیماران به هیجان می آیند و با آن قسم می‌خورند و افراد غیب را جلب می‌کند و به این نوشته ها سرکتاب گویند و عده‌ای از آنها ادعای خروج انواع کوزه ها خاکی دارند و انواع حیله هایی که شرح آن ها باعث اطاله این بخش می شود.

و اینان کسانی هستند که امتحان دعاوی آنها واجب و حذر کردن از آنها قبل از آنکه فرصت غارت مردم را پیدا کنند، در اولی است چون آنها خودشان را به دروغ ها و دور زدن احکام شرع و خالی کردن منزل از مردان تا اعمال شنیع خود را به اجرا درآوردند، عادت داده اند.

پس حفظ رعایا و عوام از این گناهکاران و کسانی که چشمان مردم را می بندند یا ادعاهای عجیب خودشان واجب است و با امتحان آنان و باز کردن دست آنان، می توان آنها را از طبیبان حاذق جدا کرد که این امتحان نفع بسیاری از بلایا را دارد.