کتاب ادب الطبیب – باب دوم

گفتاری در مورد خواب و بیداری

برای طبیب لازم است که بر خواب و بیداری بیمار نظر کند و بداند که هر کدام در بدن افراد سالم چگونه و بعد در بیمار و بعد برای هر بدنی بر حسب حال وی چقدر است و جهت حفظ سلامتی و معالجه بیمار چقدر است.

چون خواب یکی از امور طبیعی است و سلامتی انسان و جز با خواب راحت قوام نمی گیرد برای همین برای خواب وقت محدود و  زمان معلوم است که بقراط در مقاله ۶ کتاب ابیدیمیا گفته:« خستگی و کار و غذا و خواب و جماع لازم است که هر کدام با هدف و اندازه باشد.» جالینوس گفته:« بقراط که گفته با هدف اشاره به محدود بودن مقدارش در هر فردی دارد. برای همین است خواب در هر قشری از مردم به طبع آنها بستگی دارد.»

من(مولف) گویم:« از لطف باریتعالی به حیوانات آن بوده که خواب را برای راحتی تن قرار داده و برای اینکه آنچه از نیرویش در زمان بیداری تحلیل رفته، در زمان خواب به وی برگردد و در بیداری حرارت غریزی به ظاهر بدن منتشر می‌شود و با آن خون که با حرارت مرکب شده به تمام رگ های باز شده می گردد و در بدن منتشر می‌شود تا معیشت خود را به دست آورد(11) و همه این حرکت ها باعث حل شدن رطوبات از جزء به جزء بدن و خشک شدن آن می شود و اگر این حرکت ادامه یابد و بیداری زیاد باشد و متصل، با خشکی بیش از حد بدن و هلاکت وی میشود.

برای همین است که خدای باری تعالی زمان های خواب را بین زمانهای بیداری قرار داده است تا حرارت جمع شده در وقت خواب به باطن بدن رود و سردی در ظاهر وی مستولی شود اعضاء شل شده و حواس معطل و اعمالش ساکت شود.

و از هضم غذا در وقت خواب حرارت لازم را کسب کند و رطوباتش اصلاح به نیروی جاذبه آن را بگیرد و با آن مرطوب شوند و با خواب، بدن سه نیروی ماسکه و مغیره و دافعه خود را تقویت کند.

و با اصلاح این نیروهای چهارگانه بدن صحیح و افعال آن مرتب و درست شوند و با خواب نیروی قوای طبیعی بدن قوی و نیروی نفسانیه ضعیف میشود و حواس و عقل در این موقع ضعیف و از کار کردن منع می‌شود و چون چنین شد بر طبیب است که بداند آن برای هر انسانی، مقدار خواب و بیداری چقدر باید باشد و اگر انسان طبیعی بود مقدار طبیعی آن بر حسب مزاج و عادت و اعمال و تغذیه وی و سن و فصل و آب و هوا چقدر باید باشد و اگر یکی از اینها از حالت طبیعی خارج شد یا از وقت آن، دلالت بر امر بدی است که اتفاق افتاده که خارج از سلامتی بدن است.

بقراط گوید:« خواب و بیداری اگر از حد طبیعی خود تجاوز کرد آن علامت بیماریی است و نیز اگر طبیب دید مثلا خواب از اعتدالش بیشتر است، دلالت بر مرض است که در مغز اتفاق افتاده و خواب در مغز باعث سردی و رطوبت، حال خاصی ایجاد کرده و اگر بیش از حد شده باعث مرگ سرد میشود.»

جالینوس گفته:« خواب دور از سردی حس اول یعنی مغز است و این سردی اگر قوی شد و با رطوبت مخلوط شد باعث مرضی به نام لیثرغس یا سرسام سرد می شود و هر گاه با آن خشکی باشد باعث ایجاد مرضی می شود که به نام قاطالیس[1] یاجمود است.»

نیز بیداری از گرمی حس اول است مگر آنکه آن گرمی از مزاج بعد منجر باشد یا از غلبه صفرا تلخ باشد بقراط گوید:« اگر خواب در اثر بیماریی ایجاد شود همراه با درد است و یکی از علائم مرگ است اگر خواب نافع و استراحت باشد از علائم مرگ نیست هر وقت خواب باعث سکون اختلاط ذهن باشد آن علامت صالح است.»

خلاصه آنچه که از خواب و بیداری بود و از گفته های قدما برایت گفتم:

و اگر خواب در بدن همراه با خلطی که رسیده نباشد، اتفاق افتد باید آن خلط را رساند و گرم و مرطوب کرد و اگر بدن پاک باشد، نیاز به غذای با حرارت زیاد دارد که از بین برنده رطوبات است پس برای همین کمی از ماده سردی بعد از آن در بدن میماند و اگر با ماده معتدل باشد، با حرارت غریزی بدن قوی میشود و نفع زیادی می‌برد و اگر با ماده زیاد باشد باعث سختی نضبح آن میشود و خواب برای آن ضرر زیاد دارد همانطور که در ابتدای تب نوبه اتفاق می‌افتد و پزشکان در ابتدا این تب از خوابیدن بیمار ممانعت می‌کند پس خواب و بیداری بر حسب این قوانین است یعنی قدما گفته‌اند:« خواب یک بازیگر مرگ است چون درک حواس و تمیز خوب و بدی در آن هر دو از بین میروند.»

لازم است بر طالب علم و فضایل که زیاد در خواب نباشند، بلکه در مدت زندگی خود مرتب دنبال حقایق علوم و فضایل باشند وگرنه بیداریشان خواب غفلت است و زندگی آنها مرگ تدریجی.

[1] قاطالیس  همان جمود است وان افتی است که در عقب مغز بیشتر اتفاق می افتد وان پلکها باز  ودر خواب بسته است الحاوی ج1ص110تا114