کتاب ادب الطبیب – باب دوم

گفتاری در حس بو و اشیا موافق آن:

اما حس شامه و بو ظاهرا از سوراخ بینی ها قابل دید نیست اما آن در حقیقت داخل استخوان آهیانه در دو بطن قدامی مغز است و اینجا روح نفسانی است که در مغز قرار دارد، اما حس شامه جز توسط هوا نمی تواند کار کند، هوایی که حامل بخارات بو ها است و تا این دو بطن بالا می رود و هوا هم که اجسام لطیف را حمل می کند و چون حیوان جهت بقا و زنده ماندن مجبور به استنشاق هوا است و آنچه از مغز پاک میشود از طریق همین دوبینی دفع می شود و این دو بطن به این دو بینی وصل هستند و خدای تعالی جهت حیوان زیرا این دو  بطن مغزی پرده ای کشیده که حاوی آلات بویایی است خدا آن را سوراخ سوراخ درست کرده مثل سوراخ های اسفنج تا فضولات دماغ را صاف کند و از طریق آنها بوهای هوایی به آن برسد و این سوراخ‌ها دائما بین هوای بیرون و آنچه از مغز پاک شده و بخارات، یک حرکت دائمی ایجاد می شود،با آنچه که از روح نفسانی به حواس پنجگانه و اعضای دیگر می رساند.

و گاهی هوا بدون بو و گاهی با بو ها به مغز می‌رسد و این تنها لطف عجیب شامه نیست بلکه این در آلت شنوایی هم هست و بین گوش و مغز هم پرده ای است و هوا که می‌خواهد به داخل نفوذ کند نمی‌تواند و فقط اصوات از طریق هوا می تواند وارد گوش داخلی شود و خدا گوش را کج و گرد آفرید تا هوا و صوت فقط وارد آن شوند و اجسام دیگر وارد نشوند پس در این لطف حضرت حق تأمل کن و سخت و محکم و دقیق را در هر مخلوقی از دقت نما.»

از لطف پروردگار آن است که برای حیوان از هر آالت حسی دو تا قرارداد مثل چشم و بیضه و گوش و بینی و زبان که به دو قسمت مساوی تقسیم شده که اگر یکی از آنها آفت گرفت واز کار افتاد، دومی کار بقیه را انجام دهد. و ما آنچه که وصف کردیم از خلقت دوبینی و حس بویایی و حواس دیگر برآیت اشاره کردیم از منافع آنها به طور گذرا تا مشتاق شوی به شناخت بقیه جسم خود و منافع اعضاء خود و در این که برآیت گفتیم کوتاهی نکن بلکه مقصود کتب معلم فاضل چالینوس در تشریح انسان است که منافع اعضا را گفته و تو از علم او لذت ببری.

پس برمیگردیم به گفته های خود در آلت بویایی بدان که واسطه استشمام بر ما، همان هوا است پس لازم است که آن تعدیل شود و در اصلاح آن احتیاط کنی که آن برای حیات و بقا بدن لازم است.

راه بینی راهی است که به سوی مغز، میرود، پس  آن را پاک وبه تمیز کردن آن مرتب همت گمار.

سبب دوم از این را، بو ها به بطن های جلو مغزی میرسند که در آن آالت بویایی است، در وجه آخر اگر هوا فاسد شد، همانطور که قبلا گفتیم در قول حس دید و شنوایی، با این حال دوباره می گوییم که باید از بوهای پست و بد دوری کرد و لازم است که موضع خود را عوض کنی و از هوایی که در آن هستی، تا بوهای پاک موافق بدنت را کسب کنی و به مغزت برسانی و بویی که صلاح تست بو کنی، روح نفسانی خود را اصلاح کنی و آن را پاک و تزکیه کنی مثل بخورات و انواع عطر ها .

برای همین است که بزرگان لباس بدن‌های خود را با بخورات خوش، خوشبو می کردند تا مرتب آن بوها را استشمام کنند ، تو نیز چنین کن و اهمال نکن تا از آن نفع ببری و اگر بالای سر بیمار رفتی و از بوی ان تو را اذیت کرد و نمی توانی از آن بگریزی، پس آن بوها که کسب کرده ای در لباست مانع از اذیت تو می شود و تو را مقاوم در مقابل این بو های کریه بیمار می کند.

بنابراین لازم است که هوای دور خود را اصلاح کنی و این واجب است که از راه طب یادگیری، نه غیر آن، پس بکوش تا آنچه از معده به سوی آلت بویایی مغز بالا می رود را به  بو های  محمود تبدیل کنی و آن برای تو با دوری از زیاد خوردن غذا و شراب و یا غذای خراب و بدی ترتیب خوردن آنها حاصل می‌شود. و برایت لازم است که برای نفس خود آنچه موافق طبع تو است بگیری و مغز و سایر حواس خود را پاک کنی، پس بینی خود را با شستن مرتب آن را از فضولات پاک کنی و روغن مالی(با بنفشه) کنی و برای نفس خود ورزش و حمام و روغن مالی اختیار کن که باعث پاک شدن مغز و حواس از فضولات می شود و هنگامی که بیمار داروهای با بوی بد می دهی، اگر آن دارو موافق مزاجت نیست و بوی آنرا نمیپسندی باید ساخت آن را عوض کنی.

چون ضرر آن فقط برای مغز و بویایی نیست بلکه برای قلب و ریه نیز ضرر دارد و این را بدان و برهان خود را در مورد سلامتی به آنچه که بقراط در کتاب غذای خود گفته قرار ده .چون اوآنجا تو را به بوهای موافق و پاک و مقوی نفس امر کرده و اگر ما تغذیه لطیف بخواهیم باید از غذاهای لطیفه خوشبو مصرف کنیم و او ما را امر به استشمام بوهای خوش آن غذا کرده است.