مرآت العقول

باب36) برتری نان

  • علی بن ابراهیم از پدرش از عبدالله بن مغیره از عمر بن شمر از امام صادق(ع) که فرمود: « من انگشت خود را که با خورش آلوده بود، لیسیدم طوری که ترسیدم خادم من را ببیند، چون خیال کرد که این از حرص من است، در حالیکه اینطور نبود و او اهل مردمی بود که نعمت بر آنها زیاد بود و اهل ثرثار (بین تریت و سنجار و عراق) بود، آنها می‌خواستند از مغز گندم نان بپزند جهت رفع گرسنگی کودکان به خود، آنها نان را دور می ریختند طوری که از پاره‌های نان کوهی عظیم جمع شد، مردی صالح که از انجا رد میشد و زنی را دید که با کودک خود چنین می‌کرد دید به آنها گفت: « وای بر شما از خدا بترسید و نعمت خدا را حیف و میل نکنید،» و گفت: « مثل اینکه تو ما را از گرسنگی میترسانی، اما تا زمانی که آبهای ثرثار ما جاری است، ما از گرسنگی نمی ترسیم» مرد گفت: «تاسف الله عزوجل» پس مردم ثرثار ضعیف شدند و قطره ای از آسمان نبارید و گیاهی نروید آن‌ها محتاج با آن کوه نان خشک شدند و بین خود به میزان تقسیم می کردند».
  • از علی بن ابراهیم از پدرش از هارون بن مسلم از مسعده بن صدقه از امام صادق(ع) از نبی اکرم(ص) که فرمود: « نان را گرامی بدارید که آن در بین عرش و زمین به عمل می‌آید و در آن عده زیادی از خلق خدا زحمت کشیده اند»، بعد فرمود: « آیا خبرتان دهم» گفتند: « بلی یا رسول الله» فرمود: « به درستی که پیامبری در قبیله ای قبل از شما بود که به آن دانیال نبی می‌گفتند او به یک نفر در راه مانده تکه نانی داد که سدجوع کند، اما آن مرد آن تکه نان را دور انداخت و گفت: « این نان چیه که ما آن را زیر پا له می کنیم» دانیال(ع) چون چنین دید دستش را به آسمان بلند کرد و فرمود: « خدایا خود نان را گرامی ‌دار که تو دیدی این بنده با این نعمت چه کرد» خداوند به آسمان وحی کرد که باران نبارد و به و به زمین که مثل سفال خشک باشد» چون باران نبارید طوری که همدیگر را می خوردند و اراده خدا محقق شد، زنی به دیگر گفت: « ای فلانی بیا که من و تو امروز فرزند مرا بخوریم و فردا فرزند تو را بخوریم و او گفت: «باشد» پس از آن فرزند زن را خوردند، فردا که دوباره گرسنه شدند رفتند که فرزند دوم را بخورند زن دوم امتناع کرد و گفت: « بین من و تو نبی خدا قاضی باشد و به حضرت دانیال نبی(ع) شکایت بردند» دانیال نبی فرمود: « امر شما چه شده که میبینم» گفتند: « بلی این نبی خدا و از این بدتر» پس حضرت نبی(ع) دست خود را بالا و گفت: « خدایا بر ما به فضل خود ببخش و فضل و رحمتت از نثارمان فرما و اطفال ما را به گناه آن صاحب راه عقوبت مکن و نعمتت را بر ما ببخش از خدا به آسمانها امر کرد که ببارند بر زمین و به زمین و امر شد که جهت خلق من گیاه بروید و بر مردم خیر بیاید که ما به طفل صغیر ترحم کردیم».
  • از عده ای از یاران ما از احمد بن محمد از الوشاء از المیثمی از آبان بن ثغلب از امام صادق(ع) که فرمود: « نان را زیر کاسه قرار ندهید».
  • از حسین بن محمد از السیاری از علی بن اسباط از بعضی از یاران از امام صادق(ع) که فرمود: « نان را گرامی دارید» گفتند: « چگونه؟» فرمود: « چون آن را در سفره نهادید منتظر غیر نان نباشید».
  • علی بن ابراهیم از پدرش از عبدالله بن مغیره از طلحه بن زید از بعضی یاران از ما رسول خدا (ع) که فرمود: « نان را گرامی دارید» گفتند: « چگونه ای رسول خدا(ص)؟» فرمود: « چون آن را در سفره قرار دادند منتظر غیر آن نشوید و از جمله کرامت آن، آن است که آنرا نبرید و لگدمال نکنید».
  • علی بن ابراهیم از پدرش از النوفلی از السکونی از امام صادق(ع) که از رسول خدا(ص) روایت کرده که فرمود: « بر حذر باشید که نان را ببویید همانطور که دارندگان آن را می‌بویند، چون نان مبارک است و خدای بزرگ برای آن از آسمان آب فرستاد و از زمین کشاورزی گندم را رویاند تا با آن بتوانید نماز بخوانید و روزه بگیرید و حج به جای آورید».
  • به همان سند از رسول خدا(ص) که فرمود: « چون نان و گوشت برای شما آوردند از نان شروع کنید و با آن گرسنگی خود را برطرف کنید بعد کمی گوشت بخورید».
  • از محمد بن یحیی از احمد بن محمد از محمد بن عیسی از یعقوب بن یقطین از امام رضا(ع) از رسول خدا(ص) که فرمود: « لقمه های نان را کوچک کنید که که با هر لقمه نان برکتی است» و یعقوب گفت: « دیدم که حضرت رضا(ع) لقمه را پاره می‌کرد و بر دیگری می گذاشت».
  • محمد بن یحیی از احمد بن محمد از السیاری از ابی علی بن راشد تارسید به امام صادق(ع) فرمود: « حضرت علی (ع) هر گاه خورش نداشت با چاقو نان را می برید».
  • از السیاری تا رسید به امام صادق(ع) که فرمود: « نزدیک خورش، قطع نان با چاقو است».
  • از احمد از ابن فضال از المیثمی از ابابصیر که گفت: « امام صادق(ع) کراهت داشت که نان را زیر کاسه بنهند»

 

  • احمد بن محمد از یعقوب بن یزید از محمد بن جمهور از ادریس بن یوسف از امام صادق (ع) از رسول خدا(ص) که فرمود: « نان را با چاقو نبرید بلکه با دست آن را به پاره کنید تا برای شما با دست پاره کنند برخلاف عجم».

 

  • ازعلی بن محمد بن بندار از احمدبن ابی عبدالله از پدرش از عبدالله بن فضل بن یونس که گفت: « نزد حضرت کاظم(ع) غذا می‌خوردیم، پس کاسه ای که زیر آن نان بود آوردند فرمود: « نان را گرامی بدارید و آن را زیرش قرار ندهید» و به من فرمود: « غلام بگو که نان را از زیر کاسه درآورد».

 

  • علی بن ابراهیم از محمد بن عیسی از یونس از امام رضا(ع) که فرمود: « نام را با چاقو نبرید بلکه با دست آن را ببرید که برخلاف عجم است».

نان جو

1)علی بن ابراهیم از محمد بن عیسی از یونس از امام رضا(ع) که فرمود: « برتری نان جو بر گندم مثل برتری ما بر مردم است به پیامبری نبوده مگر آن که نان جو خورده و آن را با برکت کرده و آن را داخل شکمی نمی‌شود مگر آنکه با آن تمام دردها خارج می‌شود و آن غذای پیامبران و غذای آزادگان است. خدا ابا دارد که قوت انبیاء را جستجو قرار دهد».

 نان برنجی

1) علی بن ابراهیم از محمد بن عیسی از یونس بن ابی الحسن امام رضا (ع) که فرمود: « هیچ چیز نافذ تر از نان برنج داخل شکم سلول نمی‌شود».

2)  محمد بن یحیی از محمد بن موسی از الخشاب از علی بن حسان از امام صادق(ع) که فرمود: « مبطون را با نان برنجی غذا دهید و چیزی نافع تر از آن داخل شکم مبطون نمی شود چون آن معده را در دباغی می کند و دردها را جاری و دفع می کند».

3) محمد بن یحیی از احمد بن محمد از السیاری از یحیی بن ابی رافع تا رسید به امام صادق(ع) که فرمود: « چیزی در شکم از صبح تا شب باقی نمی ماند جز نان برنجی».