کتاب ادب الطبیب –باب 20

لازم است طبیب که در زمان سلامتی برای بیماری آمادگی کسب کند.(217↓)

برتری انسان بر سایر حیوانات آن است او کوشش میکند در کسب منافع خود و مصالح اعداد آنها.

پس اگر او را ناقص العقل یا کم ادب یافتی، او در کسب مصالح خود و آماده کردن آنها کمتر کوشش نمی کند، همانطور که حیوانات کوچک و چهارپا مثل مور در کسب مصالح خود کوشش بسیار می کند و این ضعیفی بدن و کمی قوت او باعث می شود که در نفس وجودشان آماده برای جمع آوری غذای زیاد در تابستان و انبار کردن دانه های خرد گیاهان در خانه های خود برای زمستان می شود.

پس اگر در اعمال این حیوانات تفقد کنید به این نتیجه می‌رسید که باید مصالح خود را در وقت خود قبل از فوت آن به دست آوری و و فکر درست را در شناخت علل آن برانگیزی و در پی بردن احکام اولیه که فوق همۀ حکمت ها است و نزد او نور همۀ موجودات است و عقل در فضائل او به زانو در می آید و او فوق هر جود و کرم است، می رسی.

و اگر عقل کامل ترین مکونات و مخلوقات است، پس هر عاقلی که از اوامر او تبعیت کند و از نهی  او تبعیت کند، چون خدای تعالی آن را چراغی برای مخلوق خود قرار داده تا از آن استفاده کند و بانور ان به توحید و حکمت و شرایع دینی حضرت حق پی ببرد و خلاصه با آن همه مصالح دنیا و آخرتی را به دست آورد.

پس لازم است که هر عاقلی در می یابد که همۀ حالات جسمی تغییر می‌یابد از نیکویی به مذمومی مثل کاهش قدرت جوانی هنگام پیری، بدحالی بیمار بعد از سلامتی و قبح فقر بعد از ثروت و زیادی حاجات فرد با عائله مندی بعد از مجردی و نظائر آن و نیز مصالح در زمستان جهت رفع سرما بعد از گرمای تابستان و بی نیازی از سوخت. بنابراین بر عقلا لازم است که مصالح خود را در وقت خود آماده کنند و منافع خود را در فصل بهار عمر خود جمع کنند جهت زمستان خود و در زمان سلامتی جهت بیماریی، گرچه این کارها برای سایر مردم واجب است و برای خانوادۀ آنها نافع اما برای طبیب بیشتر و اهتمام و کوشش در آن بسیار واجب تر از بقیه است. چون اگر سایر مردم در این امر کوتاهی کنند، ضرر آن فقط به خود و خانواده‌اش می‌رسد اما برای طبیب باعث عدم رأی صحیح او و ضرر آن به کسی که به او نیاز دارند و از افراد سالم و بیمار هم می‌رسد.

بنابراین لازم است که تدبیری که مورد نیاز است اندیشیده شود که در کفایت آن بکوشد و نفس خود را به سوی آن هدایت کند و عقل خود را به سوی مصالح مردم منصرف کند.

بنابراین لازم است برای طبیب که برای سالم و بیمار تدبیر نکند جز بعد از آن که فکرش را خالی کند (از پیش داوری) و به نفس و جسم وی آنچه نیاز و مصلحت آنها است عطا کند، اما برای خودش، او به وسیلۀ فرار از فقر و امور ترسناک، آرامش می گیرد و جسمش با سایر حواس خود لذتی می برد و دیگر نه گرسنه و نه تشنه می ماند و از عطرهای موافق طبع خود بهره می گیرد تا دیگر مشتاق بوهای خوشی که در منازل مردم می بیند، نباشد و از این گفتارها در باقی حواس هم اینگونه است تا نفس وی مسرور و عقلش صاف و حواس وی پاک از هرگونه کدورت شود آنگاه رأی اوصاف و مشورت با پرستار صحیح است.

چون این برای تو آشکار شد ای طبیب سعید، برای تو حفظ مصالح تو واجب است و آماده کردن همۀ منافع خودت مثل واجب شدن آنچه برای یک کشتی لازم است و آماده کردن طناب ها و مردان دریایی و چنگال ها قبل از سفر و قبل از آن که طوفان هجوم آورد، برای تو نیز لازم است نفس خود را آماده کنی برای کسی که می خواهی او را معالجه کنی، چون وقتی نیاز دیگر نمیتوانی آنچه لازم داری آماده کنی، همان طور که(218↓) نمی‌توان فرد گزیده را آن وقت ضد سم تهیه کرد.

پس واجب است که ضد سم و داروهای دیگر برای بیمار آماده گذاری و غذاها و نوشیدنی هایی که مصلحت است برای افراد سالم و بیمار آماده کنی و در این مثال هایی که گفتیم دلیلی بر معانی کلی است و برای کسی که زیرکی و هوش دارد.

اما کسی که این جملات برایش کفایت نمیکند، تشخیص مطالب بعدی هم برایش ممتنع است پس بگویم: به درستی آنچه شایسته است که ذخیره کنی قبل از فوت وجود آن دو نوع است 1) همۀ مصالح نفس و آداب آن که از دو مخزن گرفته می‌شود یکی کتب شرعیه که جامع آداب نفوس و مصالح اخلاقی و تقویت انسانی است.

پس بر تو باد اول و خود و فرزندت را به حفظ آنها محکم بگیر، بعد از آنکه توسط علما از آنها درس گرفتی و بعد بر هر لغت آن تأمل کند و در معنای آن تدبری تاتو بر آداب نفس خود پیروز شوی 2) شامل همۀ مصالح جسمانی است و آنچه اعضاء بدنت را تقویت می کند و شناخت آن از علم طب گرفته می‌شود و رسیدن به آنها با خواندن کتب با اهل آن در زمان جوانی و نشاط، سپس خدمت آنها در این رشته تا رشد صحیح بیابی و به درستی که با آن در صلاح نفس خودت ترقی و رشد کنی اگر برایت  شفابخش با کتب دینی  باشد .

چون اهل می‌دانند که این انسان از دو چیز درست شده 1) نفس 2) جسم و آنها می‌خواهند انسان را اصلاح کنند با مصالح بدن و نفس و اخلاق و ما در این کتاب در مواضع متفرقه همۀ این مصالح را گفتیم ، هم آداب نفس و تقویم اخلاق را و هم مصالح جسمانی را و آثار آنها را بر همدیگر که چگونه این راهها را بروند تا به این علم آنها برسند.

پس اگر به این نظام رسیدی و شوق به خواندن این جملات پیدا کردی که اصول آنها را بشناسی که از کجا بگیری، من ترا راهنمایی می کنم به کتب معلم فاضل ما، جالینوس در کتاب اخلاق که چهار مقاله دارد و در یک مقاله به نام قوای نفس تابع مزاج بدن و در یک مقاله به نام شناخت عیوب فرد توسط خودش و در مقاله دیگر به نام « برگزیدگان به آنچه به آنها داده اند نفع می برند» و از این دسته گفته ها.

اما تو اگر منزلت و رتبه اطباء بخواهی و طبیب فاضل شوی، بر تو باد به کتابی که طبیب فیلسوف نوشته به نام آراء بقراط و افلاطون توسط جالینوس و بعد کتاب برهان او را که این دو کتاب آداب نفس و مصالح آن را برایت بازگو می کند.

و من به تو نگویم: همۀ این آداب را در این کتب فقط در می یابی بلکه همۀ اهل عقل در ملل مختلف و امت های گذشته دربارۀ آن گفته های زیاد دارند و اصول و فروع آن را گفته اند و من ترا راهنمایی می کنم به کتب آداب جالینوس  تا از بقیه کتب بی نیاز شوی:

و از جمله کتبی که جهت مصالح سلامتی جسمت مطالبی دارد، بر تو واجب است که باب اول همین کتاب را بخوانی و اول کتابی که به تو از علم حفظ الصحه را می آموزد کتاب تدبیر الاصحاء جالینوس است که در آن جزئیاتی مفید گفته و کتاب دوم به مراتب قرائت کتبه و مقاله « در جستجوی یادگیری علم طب» و مقاله «در اجزاء طب» و غیر از این گفته ها فراوان است(220↓).

و همسر و فرزند، بقاء آنها تمام نمی شود جز آنکه تو با نیروی غذا و لباس و منزل و سایر آنچه که برای بقا لازم است و حفظ سلامتی آنها، به آنها برسی و بدون شک واجب است که تو به کسب همۀ آنها اقدام کنی و وقت خود را جهت حاجت آنها بگذاری و کسب این ها به دو طریق است 1) به مباشرت توبه اعمالی که تو را غنی کند و به جسم تو برساند آن ها را مثل آن کسی که در زمین کار می کند تا برایش از حبوبات جهت غذا و از پنبه جهت لباس و مشابه آن به دست آرد و این کار جز با کشت و کشاورزی امکان ندارد.

و در رسیدن آن با مصالح آن و کشت دانه و آب دادن آنها امکان دارد و جز به این اعمال به هدف نمی‌رسند.

و از اطباء که نیاز دارند کمک کنند به درمان اهل شهرها و به عیادت بیماران با زیادی تعداد آنها و حیل آنها بدون شک امکان ندارد که مصالح جسم آنها را جز رشته ای از طب برطرف کنند، پس آن ها از نیرویشان این کار را کسب می‌کنند و اگر از علم و هنر شان قطع کنند و استفاده نکنند باعث قتل بیشتر بیماران و ضرر به جسم آنها می شود.

و معلوم است که عده‌ای از مردم فقیر و عده ای ثروتمندند، پس خدای تبارک و تعالی بر اهل نعمت واجب کرده که احسان کنند بر فقرا و مساکین از آنچه که در قلب و عقل آن ها خداوند کاشته است. پس بر تو ثروتمند واجب کرده که از نعم خدایی خود ببخشد و برطبیب که خداوند توسط علم بوی شرافت داده باید بین فقرا و ضعفا با عدل رفتار کند و علم طب خود را به صورت عام به همه برساند.

و در وجه عدل شایسته است که طبیب اولا با آن نفس خود را به ریاضت دهد و از آن اخلاق نیکو بگیرد و اعمال مرضیه از رحمت و رأفت وعفو و قناعت و شجاعت و بخشش و صدق و کتمان سر و جمیع فضائل نفسانی و آداب آن را به دست آورد، همراه با کوشش در مهارت رشته اش و خواندن کتب و کمک به عمل ها و بخشش به مردم به حد کافی و فرقی بین دشمن و دوست نگذارد و بین موافق و مخالف فکر نکند.

اما وجه عدل در ثروتمند آن است که او آن را با طبیب خود مصرف کند و اگر می داند که مصرف ما و سایر مصالح نیاز است، او زود به حاجت خود او و خانواده‌اش بپردازد و بداند که طبیب هم به آن مال نیاز دارد، همانطور که ثروتمند از علم طبیب نفع می‌برد، پس واجب است که ثروتمند با طبیب خود به مصالحه بپردازد از غذا و لباس در هم تا طبیب هم به جسم و نفس خود برسد.

و اگر ثروتمند از آنچه که دربارۀ عدل برای او گفتیم استفاده نکرد طبیب مجبور است که جهت مصالح و نیازهای خود از راه دیگر اقدام کند یا به رشته دیگر بپردازد و تا درهم و نیازهای خود را کسب کند که این از صنعت طب خارج شدن است و باعث کم شدن فهم و علم او به طب می‌شود.

و باعث ضرر به ضعیف و ثروتمند می گردد، اگر درهم خود را از ضعفا بگیرد و آنها به خاطر فقر خود معذور باشند، پس طبیب از معالجه آنها امتناع می‌کند و باعث ضرر به آنها می‌شود، پس ای ثروتمند تأمل کن:

که چه بر سر ضعیف و طبیب می آید و بر تو باد به نفس خودت از ضرری که قابل تلافی نیست از بخل و جوری که کرده ای و حذر کن که هلاکت نفوس به آن نزدیک است و ای طبیب حذر کن از بخل در صنعت خود که اگر صاحب ثروت بخل میکند.

به مال خود بر تو و ضعیفان، پس مال آنها از بین رفتنی است ولی مال تو تا ابد باقی است پس از ستم کردن دوری کن که از تو عدل انتظار است اگر مال و مصالح تو به تو رسید در آن افراط نکن و زیاد بریز بپاش نکن بلکه درهم ها را جهت وقت حاجت خود ذخیره کن، شاید به وقت مصالح خود به آن برسی، پس اگر پول در وقت پیری نیاز به آن داشتی یا موقع بیماریی و اندوخته ای نزدت نبود باید به مردم التماس کنی به خصوص افراد بخیل و این بزرگترین درد پیری و بیماریی است که حالا می توانید آن را حل کنی و خروج از اعتدال به سوی بریز و بپاش از ضررهایی است که گفتیم و تو را به بلا مبتلا می کند.

اما خروج از عدل به سوی جمع کردن مال و خسیسی برنفس و اهل و عیال به خاطر آنچه کسب می کند از درهم ها در آن ضررهایی است که انتها ندارد.

اول آنکه از مصالح خودت و عیالت و فرزندت فقیر و تهی می شوی و هر کس از مال تو و آنچه در آن زحمت کشیده ای تخلف کند، دائم تحت گناه و بخل و آزمندی تو می شود. و نیز هرگاه برای مالت همه حواست به آن باشد، به نفس خود را به مکر و حیله انداخته ای و بلکه تلف کرده ای و اگر طالب جمع آوری زیادی هستی پس بدان بر آن بخل می ورزی و او تو را هلاک می کند، پس نفس و جسم خود را به عدالت و اعتدال در کسب مال و انفاق آن قرار ده حتی در سایر اعمال روزمره تا از گناهان نجات یابی و منزلت تو، منزلت کرام باشد و خداوند به وجود و کرم خود ما و تو را به رتبه شریف نزد خود برساند و اما برای ما به تنهایی کافی است کتاب تمام شد به کمک خدای تعالی و حسن توفیقات او حمد دائم سرمدی برای او که او برای خویش این حمد را نوشته و این رحمت برای کسی که بعدا خدا بخواهد جهت عبد گناهکار که خدایش او را ببخشد، عبدالله بن مکین عبدالله بن عبدالسلام بن ربیع اسرائیلی الاولی که خدا او و پدرش را ببخشد و هر کس بر او ترحم کند و این کتاب در مدت ۲۰ روز در ساعات استراحت آخر شب جمعه ۱۲ شعبان سال 748 هجری تمام شد خواندن آن تمام شده و بعد از خواندن آن در تاریخ میانه ماه شوال سال 846 هجری.