قاموس مداوا با غذاوگیاه

  اثر دکتر احمد قدامه

انتشارات النفائس بیروت،

 ترجمه دکتر محمد حسین ورپشتی

 

215) القلقاس=فیل گوشl,topinambour=(the topinambou)      

گیاهی زراعی از تیره فیل گوش که ساقه زیرزمینی آن را پخته و می‌خورند و به آن اذان الفیل هم گویند چون برگ‌های آن بزرگ است و لذا به عنوان تنباکو هم تقلب می‌کنند.

موطن اصلی آن جنوب شرقی آسیا است بعد به هند و بعد به مناطق آفریقا و آمریکا در زمان یونانیان و رومی‌ها رسید و زراعت آن در مصر در قرن دوازدهم میلادی آغاز شد:

فیل گوش نیاز به خاک با رطوبت زیاد و مدت بارندگی طویل دارد تا رشد کند و بزرگ شود نحوه استفاده:

فیل گوش جهت میلیون‌ها نفر به عنوان غذای تهیه و حدود 1000 نوع آن کشت می‌شود. پخت نان با فیل گوشت یا آب پز آن یا پخته آن و نیز ساخت انواع خوردنی‌ها با آن در بعضی جاها انجام می‌شود. طعم آن ترش ضعیف است که به جای سیب زمینی با آن کیک می‌پزند.

قبل از پخت آن را چند ساعت در آب سرد می‌نهند یا در آب گرم شناور می‌کنند، بعد آب را صاف کرده و داخل غذا می‌کنند. در بعضی جا برگ‌های آن را می‌پزند مثل پخت اسفناج. سر فیل گوش را ۴ -۵ ماه بدون تلف شدن می‌توان نگه داشت و از آن مقدار زیادی نشاسته می‌گیرند و از آن سرمه‌ای مثل سرمه سیب زمینی می‌توان گرفت.

 در طب و غذا:

فیل گوش ارزش غذایی زیاد دارد، چون حاوی مقدار زیادی از نشاسته و مواد از ته است .یکی از اطباء عرب گفته:« آن چاق کننده بدن و غذایی نیکو است و سینه را از خشونت حلق و سرفه نجات می‌دهد و مهیج قوه جنسی است، اگر بکوبند و بر ورم‌ها نهند باعث رسیدن آنها می‌شود و اگر بسوزانند و بر زخم نهند به صورت دمل شود و آن محکم کننده مو و اصلاح کننده زخم است و مانع لاغری کلیه است.

اما باعث ایجاد باد غلیظ از سدد کبد می‌شود. مصلح آن عسل یا سکنجبین است. بذر آن و عصاره برگ آن جهت سنگ کلیه و مثانه و اسهال نیکو است. آن حاوی مقدار زیادی مواد قندی و املاح معدنی و کلسیم و فسفر است.».

 

 

165) صفاذع= قورباغه Les grenauilles (The Frog)

 که به آن صفدع و الضفدع و جمع آن الصفادع و الصفادی هم گویند  و نیز العدمول هم گویند. جنسی از حیوانات خونسرد که انواع مذنبه، شعبانیه و الجبلی و الشجری دارد. آن هم در آب و خشکی زندگی می کند و در آبگیر های بزرگ تخم ریزی میکند و از هر تخمی حیوانی کوچک خارج می شود که دم دراز دارد.

همۀ آنها در حین رشد دو ریه  دارند که محل آبشش آنها در کودکی است، بعد آب را ترک و در خشکی نمدار زندگی می‌کند و از راه جلد تنفس می کند. غذای آن شکار حشرات است.

آقای جاحظ در کتاب حیاۀ حیوانات گفته: « قورباغه صدا نمی کند و از دهانه پایین وی آب وارد نکنید، اما چون وارد آب شد صدایش در می آید، برای همین است کسی نشنیده صدای قورباغه که در خارج آب باشد.» او آواز می کند ولی اگر آتش دید ساکت می شود و چون از آب خارج شد گوش های او تیز می شود برای همین است مثلی برای شنیدن و حذر آمده: « از قورباغه بر حذر باش و از او شنوایی داشته باشد».

در اسلام: طبیبی نزد رسول خدا(ص) آمد و از قورباغه ذکر کرد، حضرت (ص) وی را از کشتن آن نهی کرد» و امام احمدبن حنبل گفته : « قورباغه حلال نیست چون رسول خدا(ص) از کشتن آن نهی کرده» و نیز شافعی و حنفی و حنبلی ها آن را حرام می‌دانند اما مالکی ها آن را جایز میدانند».

در طب قدیم: قورباغه نهری رااگر با نمک و روغن زیتون بپزند جهت امراض مزمن و زخم نیکو است و اگر بسوزانید و خاکستر آن را بر محل خونریزی را قطع میکند و اگر بر پسوریازیس بریزند، بهبود می‌دهد و اگر آن را با آب و سرکه بپزید و مضمضه کنید جهت درد دندان نیکو است.

اما قورباغه بری قاتل است و اگر برجای نیش گزنده بگذارید نافع است. خوردن گوشت آن باعث ورم بدن و زردی رخسار می شود و اطباء از ترس ضرر آن، آن را ترک کرده اند.