کتاب ادب الطبیب –باب هشتم:

انچه ضروری است برای سالمان و بیماران دراحترام به طبیبان در زمان سلامتی و بیماری

چون بدنهای مردم دایم در حالت استحاله  واز بین رفتن است;مزاجهای متضاد گاهی بر همدیگر غلبه می کنند وطبیعت فرد اثرات مزاج غالب را قبول می کند وتاثیر می پذیرد  وبنابر این محتاج تعدیل مزاج بهم خورده مشود تا با مزاج قوی مقابله شود ومزاج فرد به حد تعادل برسد وهمه بدنبتواند اعمال صحیح و طبیعی خود را انجام دهد .واین تعدیل مزاج وانچه که در اصلاح نظم ترکیب اعضا انجام می شود ویا برگشت کمیت زیاد بدن به حد طبیعی یا تغییر شکل ان اعظم پایه های طب است وکسی که به این امر اگاه است واجرا می کند را طبیب گویند .

بدنهای سالم که حفظ سلامتی انها واجب استو این سلامتی جز به انچه گفتیم حفظ نمی شود  واین برگشت به حالت مزاج طبیعی بدن جز به شناخت مزاج فرد وشناخت مقادیر اخلاط او وشکل اعتدالی که باید به ان برگردد وشناخت مزاج وهییت وترکیب هر عضو ووضعی که بران بنا شدهو شناخت نسبت ها ومقادیری که با ان می توان مزاج را برگرداند صورت نمی گیرد واینان جمله از اجزا طب قدیم است وکسی  که به  این علم عمل کند را طبیب گویند واو کسی است که در حفظ سلامتی وبرگشت ان اگر از دست رفته عمل می کند وافراد سالم وبیمار به وجود طبیب نیازمندندو چون انسان اشرف وبالا مقامتر ازملاءکه استوبالاترین وارزشمند ترین مایملک اوسلامتی اوست وسلامتی جز به صنعت طب حفظ نمی شود برای همین واجب است که این صنعت طب نزد عقلا فاضل وبرتر محفوظ بماند که ذات وسرشت انها مصلح وپاک است.

وانان نزد مردم گفتارشان راست ترین  وقدر ومنزلت انها بالاتر پیش چشم انها متقدم ترند

ومن اشاره به کسی که از معنای ان تهی است به طبیب بودن نمی کنم تا زمانی که انان به خواری بیشتر از اکرام مستحق هستند وبه دروغ بیشتر تمایل دارند ورضایت انها به خودشان زیاد است اما میبینم که کرامت برای کسی که قدر خودش را که خدای عز پجل بوی بخشیده می داند واجب می دانم یعنی کسی که ازنوع بشرکه علم صناعت طب را خداوند بوی بخشیده وهر کس از نوع بشر این صنعت را بوی داده بر وی منت نهاده چون به اشخاص صالح دیگر نداده.

این افراد از افراد فاضل هستند که عقل های انها صاف ودوستداران خیر ومهربانی به فرزندان بشرندوهرکس را که خداوند  به این نعمتها تخصیص داده باید شکرش را بجا اورد ومحبت خود را برای خدا خالص کند .

بی شک انسانهای برگزیده وشایسته بر خودواجب می دانند کهاین طایفه پزشکان را گرامی دارند وهر کس انها را تحقیر کند وحقوق انها را ضایع کند قطعا نعم الهی را انکار کرده ونیکی وبخشش اورا کم شمرده وانسان دانا دراین شکی ندادردکه ان شخص در واقع خود را کوجک  وتحقیر کرده وجهل ونادانی او اشکار است واز قراین وشواهد کلیت انچه در بیمار می بینیم که چگونه به والدین وفرزند خود مراجعه نکرده ویا امیدی به اصلاح دوست ورفیق خود ندارد اما از خدا وطبیب طلب یاری می کند اما چون از مرض خود خلاص شد طبیب را فراموش می کند و حق اورا نادیده می گیرد وکسی که این گونه باشد شایسته است که جزء دشمنان عقل شمرده شود  حتی جزء چهارپایان که به انان شبیه تر و اوصافش به انان بیشترشبیه است.

چه بسیاری از مردمبا اطباء دشمنی دارندواز نزدیک شدن به انها کراهت دارند بجای انکه انهارا کرامت دارند بخاطر انکه انها را از شهواتشان منع می کنند واز اطاعت لذات خودشان بر خذر می کنند. بنابراین از اجتماع انها کراهت دارند و به انها بد می گویند ودایم دنبال شهوات خود هستندو لذات خود را برتر می دانند وبا خود چاپلوسی می کنند وبشتر به منازل خود می روند تا انچه هوس می کنند به انها خدمت کنند واورا تحسین کنندوچون اطباءاهل حیله وخدعه را شناختیودر هر صنفی از رییسان این گروه خدعه با انها متفقند وبا صید خود همین کار را می کنند واین حیله های انها به منزله دام صیدشان استبرای شکار مردم(141)واگر امر طبق انچه که ما گفتیم شد برای کسی که بفهمد ساده است.

وتامل کن در این دامها که قرار دادهاند وشبکه های دامی که پهن کردهاند یعنی به انچه اهل پلید تزیین کرده اند وخود را در مجالس بزرگ نشان داده اند واز اسباب والات در دکانهای خود بکار برده اند تا خود را بزرگ بنمایندو شایسته نیست برای عاقلی که از این حیله ها گول بخورد وغره شود بلکه شایسته است که به انچه نیکو است تفقد کند وانچه در منزلت طب است بنگرد که چگونه عمر به فنا می رود .

خلاصه انکه واجب است که تامل کنی به انچه که دراینباب ذکر کردیم که در شغل پزشکی لازم بود .چون کسی که اهل طب در حقیقت بود معتقد شد که او از اولیاء خدا است واو از مکرمین درگاه اوستو او را به فضیلت ابنا بشر مخصوص گردانده واو را مصلح نفوس بشر قرار داده واو را اصلاح کنندهاخلاق انها وتعدیل کننده بدنهایشان وحافظ سلامتی انهاقرار دادهاند واگر عاقلی معتقد شد که طبیب فاضل از خواص بایتعالی است واجب است بر او اکرام کردن در ظاهر ومحبت نمودن در باطن و تو ای عاقل  دایم نیازمند به حفظ سلامتی هستی  واگر اسباب مغیره بر تو اثر کرد  تو از بیمار شدن ایمن نیستی   پس تو دائماً به کسی که سلامتی تو را حفظ می‌کند نیازمندی و اینکه چگونه تو را در بیماریت تدبر کند و معالجه کند پس برتو لازم است که بهترین اطباء سرزمینت را برای خودت برگزینی و بر خود واجب بدانی که اوامر او را اجرا کنیم و به راستی که نسل خود را ملزم به زنده نگه دار کردن و انصاف به او واداری و اداب طب  را مرتب ازاو یادگیری و حفظ کنی و علم او برایت نافع است و حق او بر تو واجب است همان طور که شاگرد از معلم خود علمی گیرد و احترام او را دارد و بدان که همانطور که بهترین تدبیر را از او پیدا کردی برای او نیز بهترین لباس و خوراک را آماده کن و بهترین مسکن را برای اوو خانواده اش تهیه کنی قبل از آنکه زمستان برسد (=وقت بگذرد )برای همین است که میبینی ناخدای کشتی مصالح خود را آماده می کند قبل از آنکه طوفان برسد و شدت گیرد برای همین است که برای نفس خود  طبیبی موافق پیدا کن و آن را برای خودت حفظ کن با کرم و سیره نیکو تا برای روزهای سخت و خطرناک به دردت بخورد.