کتاب ادب الطبیب – باب دوم
گفتاری درباره دید و آنچه موافق آن است:
اما سلامتی دید وابسته به سلامتی چشم است. برای همین است که چشم عضوی مرکب از طبقات و رطوبات است و عضلانی که با آن خود را گرفته و حرکت میکند و اعصابی که اشکال مختلف دارد.
یکی از آنها از داخل چشم می آید و در آن نور رد میشود و نیروی نفسانیه که با آن حس دید دارد و هر جزئی از چشم فعلی مخصوص انجام می دهد و لازم است بر طبیب که به شناخت آن همت دارد و آن را حفظ کند. واجب است بر او که در حفظ سلامتی چشم متولی باشد و علاج بیماریهای آن را اقدام کند و بر یادگیری آن حرص شدید داشته باشد چون آن عضو جلیل است و منافع زیاد دارد.
ای طبیب بر تو واجب است که به افعال چشم نگاه کنی و منافع ظاهری آن و ضررهای آن دوری کنی و از موجودات موذی که از خارج به آنها می رسند یا آنچه از داخل بدن به آن می رسد باید با تعدیل غذا و نوشیدنی از آنها ممانعت کنی و نیز با تعدیل خواب و بیداری و حرکات وی و آنچه از خارج به چشم میرسد، تو باید آن را تعدیل و آنچه موافق چشم او است استعمال کنی.
پس در کتاب فاضل ما، جالینوس به نام منافع اعضاء و کتاب تشریح را بخوان تا به هدف خود برسی پس در اینجا به این طلب نکن که قصدمان آن نبود بلکه قصد آن بود همانطور که میدانی
بیدار کردن عقل اهل طب به مقدار شرافت و نفع آنها و برانگیختن آنها به کسب علم بود هرکس مشتاق به آن نیست و حال کتاب خواندن ندارد تا به ادب آنها مودب شود اوبه خود ضرر می زند. بر گردیم ای دوست به آنچه که گفتیم: من گویم قدیمی ها بیان می کردند که درک بینایی برای بینندگان در اثر نفوذ نور به چشم در هوا ایجاد می گردد تا به عصب بینایی برسد.
بعد توسط قوه بینایی آنان درک می شود و نیروی مخیله نفسانی آن را به صورت ذهنی درک می کند و کیفیت این تصویر و آنچه که ما می بینیم آن است که قدما دیده و حکایت کرده اند و مطالب روشنی درباره این موضوع ذکر نشده و آن به خاطر سختی راهی که به آن برسند، است و دراین مورد ما گوییم
اگر امر طبق آنچه آنها گفتهاند، باشد، ما هوا و نور را با هم نمی بینیم که این دو واسطه چشم و جسمی است که باید ببینیم است و ممکن است صورت اجسام قابل دید به عصب بینایی برسد مگر به وجود عصب دید
پس واجب است که در تعدیل و اصلاح آنها به کوشی و حس دید برای درک آنها سالم بماند. هوا نور را دریافت میکند و بعد آن از بین می رود و نور مستقیم در هوا نفوذ می کند و گاهی نفوذ آن در هوا با اشکال است که به خاطر غلظت هوا است و کدورت هوا به خاطر بخارات تر یا خشک است و این نفوذ نور به تعویق می افتد و باید نور با نفوذ مستقیم خود از طریق هوا به چشم برسد و گاهی این حقیقت آن درک نمی شود.
در اینجا واجب است برای دید به اصلاح هوای محیط در بر طرف کردن بخار یا دود یا غبار اقدام کرد وبه کوش در این که خانه ات در جریان باد های شرقیه باشد چون شهرهایی که به اینگونه ساخته شدهاند به اعتدال نزدیک ترند و هوای آنها سالم تر و صفای آنها بیشتر است. برای همین بقراط اینگونه شهرها را برتر شمرده و گوید:« (در کتاب بلدان و میاه= شهرها و آب ها) گوید: اما موضوعی که درباره شهر ها مورد اهمیت است آن است که در معرض بادهای باشد که از مطالع طلوع خورشید بهاری و طلوع خورشید در زمستانی ساخته شده باشد و اگر ضد این شکل ساخته شده باشد آن مال متوسط است اما اگر درب آنها به صورت طلوع خورشید باشد آن شهر ها خیلی بهترند از آنهایی که رو به سوی شمال ساخته شدند.» و شهرهایی که درب آنها روی به سوی باد های گرمسیری جنوبی است،گرچه آنها دور ازان بادها باشند ،و نزد یونانیها هفت میل فاصله باشد باعث میشود که آنها به حرارت نزدیکتر باشند تا به هوای سرد پس لازم است که این شهرها هوای غلیظ داشته باشند و از نور خورشید بی بهره باشند، چون خورشید طلوع کرد شعاع خورشید بالای سر آنهاست چون هوای غلیظ از بخار در هر واحد از اوقات صبح بالای سر شهر در بیشتر اوقات سال است.
و نیز بر حذر باش از انوار قوی خورشید ماندن یا نورهای درخشان قوی ماندن چون آن باعث ضعف دید میشود و نیز نور سپیده درخشان باعث تفریق چشم می شود همانطور که رنگ سیاه باعث جمع شدن آن میشود، بنابراین واجب است که از ادامه دادن در اعمال دقیقه مثل نوشتن به مدت طولانی دوری کنی که آن باعث ضعف دید میشود و لازم است پاک کنی چشمان را با شستن و تنقیه آن به خصوص بعد از خواب و حفظ کنی از آنچه به آن می رسد و از عرقی که به داخل چشم می رسد ولی اشکال ندارد که آن را تقویت کنی به سرمه و اثمد و بهتر است نگاه به مناظر زیبا و نافع کنید مثل سبزه زار و انواع گیاهان سبز
و آنچه برایت گفتم برای چشمت به میانهروی رفتار کن و به مصلحت آن در خواندن کتب و لذت بردن از فواید آن که این اولین نعمتی است که خدای بزرگ به انسان بخشیده است و نور را به چشمانت می رساند پس بر تو واجب است که حمد زیاد به جای آوریم و مرتب تسبیح حضرت حق کنیم و چشمانمان را در مذمومات و آنهایی که نباید بنگریم، بر ببندیم تا این نعمت ادامه یابد.